جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

مرا ببخش




مرا ببخش

بی سرزمین‌تر از آنم
که بخواهمت
تا به خوابم بیایی
- مرا ببخش –
آن نگاه دربه درانه هم از طبیعت کودکی بر می‌خاست
که بادبادکش را به آسمان هدیه کرد
چون باران را خیلی دوست داشت
قبول کن!
من تعلقی به این جا نداشتم
نباید عادت می‌کردی
من که گفته بودم اهل این جا نیستم ...

فراموش هم که نکنی
باز من همان دخترکی هستم
که خیلی وقت است به زود رفتن‌هایت عادت کرده
درست زمانی که دیر می آیی!



نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است
شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»

#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد