« مردم آزاری درجه یک »
کوفت کردن مسافرت به همسایه
در راستای درسهای مردم آزاری به این بحث مهم در کلاس های مربوطه می رسیم. در آن هنگام که همسایه محترمه به همراه اهل و عیال و مامان ِ گرامیشون می خوان برن سفر، شما هم یه جوری خودتون رو جا کنین تو ماشین اونا، یا یواشکی دنبالشون برین . با ماشین می رن کنار دریا، بگو خب، تو هم از خدا خواسته دنبالشون راه افتادی دیگه. موضوع مهمی که حائز اهمیته این ِ که همسایه محترم و مامانش تو رو نبینن! حالا زن و بچش تو رو دیدن، دیدن ها! فقط این مامانه و آقاهه نبینن! حالا میخواییم چی کار کنیم، یه کم این مسافرت رو کوفتش کنیم براش! حالی و حولی...
در راستای اقدامات امنیتی که با مشقت های فراوان کسب کردین، شروع به انجام عملیات مربوطه می کنید.
خب براتون یه نما از این قضیه رو میگم! فرض کنین که لب ساحل است، یه تخته سنگ بزرگ طوری قرار گرفته که ساحل رو نصف کرده و فقط یه راه عبور وجود داره. به موازات این ساحل، در بالا هم یه همچین وضعیتی است، ولی خب دور از ساحل است.
می رسیم به تشریح فضا:
سمت راست تخته سنگ، خانم همسایه روی ماسه ها دراز کشیده. یه میز پینگ پنگ هم اونجا هست که راکت و توپش هم روی میز است. یک لنگر کشتی هم اونجاست که قدیمی و زنگ زده است و یه طناب بهش وصل است. در سمت چپ تخته سنگ، پسر همسایه نشسته که داره با شن و ماسه هنرنمایی می کنه و مجسمه سازی! یه اسکله کوچول موچولو هم هست که برای اسکی رو آب است و آقای همسایه این وسایل اسکی رو می زاره روی اون! تا اینجا رو که دارین! از این فشفشه ها هست شبیه موشک است، از اونا هم هست! تازه یه جعبه سیگارت هم داره اونجا!
حالا میریم قسمت بالای ساحل:
سمت چپ، یه دکه است که یه یارویی اونجا وایستاده و ماهی می ده به خورد مسافرا، از اونجا که چشم اینشون از اون چیزی که تصور میشه ضعیف تره و کور تشریف داره، نمی تونه بدون عینک ببینه! جلوی دکه یه بشکه است پر ماهی! یه کم اون ور تر یه جعبه پر از تخم مرغ است! سمت راست این قسمت یه جعبه هستش که پر از تیوپ خراب و سوراخ شده است، یه کم اون ور تر، یه تندیسیه که پسر همسایه مشابه اونو می خواد بسازه! و مقداری میخ به اضافه یه چکش هم اون وسط مسط ها افتاده.
این از تشریح مکان. حالا می خواهیم عملیات شیطانی خود را شروع کنیم. اصلا ً نگران نباشین. مامانه همسایه این ورا نیست، فقط باید حواست به همسایه باشه!
جناب همسایه داره تو آب اسکی می کنه، تو کجایی، سمت راست تخته سنگ! اون طناب مربوط به لنگر کشتی رو بر میداری میری بالای ساحل! یک تیوپ بر می داری، اون میخ و چکش رو هم کش می ری! میری سمت چپ کنار دکه! اون یارو عینکش رو در آورده گذاشته کنار، تو یواشکی عینک رو کش میری، خب اون یاور کور ِ مادرزاد میشه دیگه!
بعدش تیوپی رو که کش رفتی می ذاری توی بشکه ماهی ها (به گمونم مارماهی به خورد مردم میده) بعدش زودی یه تخم مرغ هم کش می ری و میایی پیش خانم همسایه که هنوز خوابه!
تخم مرغ رو با توپ پینگ پنگ جابجا کنید! اصلا ً نگران نباشین، همسایتون خنگ تر از این حرفهاست! هیچی نمی فهمه! همسایه داره میره که یه چیزی کوفت کنه! شما که خوب می دونین چی میخواد کوفت کنه!
زودی می رین سمت چپ تخته سنگ! داشته باشین! با اون چکشه که دارین زودی این چوب اسکی های همسایه رو میخ کوب می کنین به اسکله! بعدش سیگارت رو بر می دارین ؛ اون طنابه رو که قبلا برداشتین باهاش یه تله درست می کنین و وصل می کنین به اون موشک ها! زودی برگردین پیش خانم همسایه!
برین بالا پیش اون تندیس مجسمه! عینک رو بذارین روی صورت مجسمه، اون سیگارت رو هم جاسازی کنین برین عقب وایستین! یه هویی کله مجسمه می افته! اینجا رو داشتین که! یواشکی میرین پیش پسر همسایه! مجسمه ماسه ای اونو با این کله هه عوض کنین! زودی برگردین همونجای قبلی، پیش تندیس!
تشریح اتفاقات:
آقای همسایه کنار دکه است، خب یارو کور است و نمی فهمه چی به خورد مردم میده! تیوپ رو بر می داره، خورد میکنه و درستش می کنه می ده به همسایه! آخ جون! خوردش! داد و هوار با فروشنده! یه معرکه ای که بیا و ببین! اون یارو هم با ماهی تابه می افته به جون ِ آقای همسایه!
آقای همسایه در میره و میاد کنار ساحل! میره سراغ اون موشک ها و یکی رو روشن می کنه! اونقدر کور تشریف دارن که پاشون رو بذارن توی تله! موشک که می ره هوا، آقای همسایه هم میره هوا!!!!!!!!!!!!!!!!
از عصبانیت میاد بره اسکی، پاش رو میکنه تو چوب اسکی ها! قایق که راه می افته به جای این که با چوب اسکی بره تو آب، با مخ میره تو آب، قایق هم نمی بینه که چی شده اونو می بره وسط دریا!
تا اینجای قضیه رو خوب عمل کردین! آقای همسایه کفرش در اومده و شما دارین در پوست خودتون قش و ضعف میرین از ذوق مرگی!
آقای همسایه میره طرف پسرش، از عصبانیت یه لقد جانانه به این مجسمه ی مثلا ً ماسه ای می زنه و دیگه می دونین چی میشه که، دادش می ره هوا! ماسه کجا، سنگ کجا! دراین مرحله پسر همسایه هم از خوشحالی بال بال میزنه!
برای اینکه اعصابش آروم بشه، میره پیش خانومش! با کلی عشوه و ادا اصول خانم رو بیدار می کنه که پینگ پنگ بازی کنه! خانوم از این که بیدارش کردن یه نموره همچین عصبی - خب دارین که اینجا رو – همسایه محترم، راکت رو بر میداره، نه اینکه خیلی حالیش است و خیلی هم تنیس بلده، اون توپه پینگ پنگ رو (بهتره بگیم تخم مرغ رو) می زنه تو صورت خانم! از ترس خودش رو خیس می کنه! حالا خانوم عصبی تر، حالا نزن کی بزن! هیچی دیگه، بعد از یه کتک مفصل از عیال، بی خیال میشه و در کل این مسافرت جانانه کوفتش میشه! خب شما هم که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجین!
تا باشد بدین مردم آزاری ها! کلاس امروز تموم شد! می توانید امتحان کنید و مطمئن باشید که صددرصد جواب مثبت می دهد و شما یک مدال طلا در المپیک همسایه آزاری دریافت می کنید و یک لوح تقدیر به نشانه زحمات بی شمار شما در راستای همکاری با سازمان کوفت کردن مسافرت به همسایه!
تا کلاسی دیگر بدرود.
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 23 فروردین 1384