The Sims 4: New Game Patch (September 13th, 2022)
There’s a new Sims 4 update available for PC/Mac and Consoles. If you have auto updates enabled in Origin’s “Application Settings”, the game will auto-update once you open Origin. If you have auto-updates disabled, you will need to manually update by clicking the game in your library.
To ensure your game is up to date, check the game version found in Documents > EA > The Sims 4 > GameVersion.txt. Your game should now read: PC: 1.91.205.1020 / Mac: 1.91.205.1220 / Console: Version 1.64
If you’ve updated on PC/Mac but it’s not showing the correct version, delete the GameVersion.txt file, restart, and all will be corrected.
Update 09/13/2022
PC: 1.91.205.1020 / Mac: 1.91.205.1220
Console: Version: 1.64
Hello, Simmers!
This update resolves a few issues including the one of the game not saving under certain circumstances. Happy Simming!
– The Sims Team
Bug Fixes
The Sims 4
Children, teens, young adults, and adult Sims who blow out the candles on their cake now should age up reliably. Happy birthday! We still are investigating the problem for toddlers.
High School Years
Feel like you are going backwards in time after visiting the Thrift Shop? It turns out that some mods were preventing the game from saving. We’ve made the store more accommodating to external content. We have seen some of you who do not play with mods reporting this problem. If you continue to encounter the issue, please let us know on AnswersHQ.
Eco Lifestyle
Freelance Crafters can now send fabricated items via “Send to client for approval…” from computers to complete the “Send your finished work to the client” career task.
Seasons
Sims trying to get indoors during a blizzard now walk appropriately. Stay warm!
Get Famous
DJs and Mixologists no longer leave their booth unattended when a Celebrity attempts to build up Fame through “Perform <scene> for Tips” or Dance Battles. “Starve your distractions; feed your focus.”
#The_Sims_4 #Patch
ماجراهای سونیا (22)
کلوب رو استارت زدم. هشت تا از بچه ها رو هم دعوت کردم.
هنوز به حالت Focus نرفته. اگه نره، فکر کنم باید معجون ش رو بخرم.
معجون گرفتم. خورد. رفت حالت Focus.
حالا باید دو ساعت بی وقفه بازی کامپیوتری انجام بده.
موفق شد. رفت مرحله ی بعدی.
این جا سه تا مأموریت دارم:
یک - Become an Adult - انجام شده. چی جوری؟ من که هنوز Yong Adult هستم. چه خوب.
دو - Reach Level 3 of the Tech Guru Career - اااا، باید شغل مربوط به کامپیوتر رو انتخاب کنم و به درجه ی سه ارتقاء پیدا کنم.
شاید با کد "Careers.promote TechGuru" استفاده کنم برای ارتقاء. اول باید شاغل بشم دوباره.
سه - Make a Video Game or an APP - یه برنامه یا بازی بنویسم. این خیلی طول میکشه.
اوووو، شغل رو انتخاب کردم. با توجه به مهارت هایی که تا حالا داشته، از همون اول، لول شغلش بالا شد.
الان لول سه رو رد کرده. ای ول.
پس فقط مونده اون مأموریت نوشتن بازی یا برنامه، که زدم بازی بنویسه.
کلوب رو استارت زدم. بگذار یه چند نفر رو هم دعوت کنم.
این بازی یا برنامه نوشتن، خیلی خیلی طول می کشه.
قیافه و لباس هاش خیلی تکراری شده. می خوام تغییرشون بدهم.
* خیلی وقت بود نیومده بودم بازی. یادم نیست چی به چیه.
سونیا رفته بود سرکار، برگشت خونه. ظرف غذای نکو خالی بود. پُرش کردم.
بعد لیلیث اومد. در همین حین، یکی از بچه ها زنگ زد، دعوت کرد بروند فستیوال.
من هم هفت نفر دیگه رو دعوت کردم که بروند فستیوال.
یه خورده با بقیه موند. حالا داره بر میگرده خونه.
الان روز تعطیل هست و بهتره بنشینه سر اون مأموریت نوشتن برنامه یا بازی.
هوراااا، بالاخره نوشتن بازی بعد از چند وقت تمام شد. مأموریت تمام شد.
رسید به مرحله بعد، دوتا مأموریت داره:
یک - Reach Level 5 of the Tech Guru Career - انجام شده از قبل.
دو - Have Spent 100 Hourse on the Computer - خب از این صد ساعت، تا اینجا 83 ساعت از قبل داشته.
فقط باید بیست ساعت دیگه پشت کامپیوتر باشه تا این مأموریت تمام بشه.
تا اینجا 87 ساعت شد.
کلوب رو استارت زدم و هشت تا از بچه ها رو دعوت کردم.
کامپیوتر اشغال هست، وگرنه شاید می رفتم سراغش.
کلوب رو تعطیل کردم و بقیه هم رفتن خونه.
بشینه پست سیستم. یه خورده ساعت بگذره. الان شد 90 ساعت.
اااااا
باز نکو از خونه فرار کرد. باید تماس بگیرم با مرکز مربوطه.
بالاخره 97 ساعت شد. سه ساعت دیگه مونده. الان رفته سرکار.
برگرده، میگذارم پشت سیستم بنشینه و سه ساعت ش تمام بشه.
هوراااا، صد ساعت تمام شد. پایان مأموریت و پایان این Aspiration. بروم یکی دیگه انتخاب کنم.
یک Aspiration دیگه انتخاب کردم به اسم "Renaissance Sim"...
مرحله ی اول دو تا مأموریت داره:
یک - Finish Reading 3 Books
دو - Achieve Level 3 Logic Skill - قبلا انجام شده.
باید سه تا کتاب بخونه.
دیگه خسته شدم. از بازی میام بیرون.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (21)
دقیقا نمیدونم کدوم وسیله ها رو گذاشتم که اون مأموریت تمام شد.
الان رفت مرحله ی سوم.
دو تا مأموریت داره:
یک - Have a Home Worth 200000$ - از قبل انجام شده
دو - Own 30 Windows
شوخی می کنی؟ برای خونه م 30 تا پنجره بگذارم؟ الان 14 تا داره.
ایششش.
عجب Aspiration اعصاب خورد کنی هست هاااا.
خب برای این قسمت، یه دیوار طولانی در حیاط کشیدم. روی اون 20 تا پنجره گذاشتم.
مرحله ی آخر رسیدم که دو تا مأموریت داره:
یک - Have a Home Worth 350000$
دو - Purchase 20 Columns
اولی که با یه کد "Motherlode" حله. تا جایی که پول به اون مقدار برسه، باید کد بزنم.
اوه، نه، منظورش پول نبود! باید ارزش خونه رو به اون مقدار برسونم.
یعنی بروم لوازم گرون قیمت بگذارم توی خونه؟ بروم امتحان کنم.
هاااا؟ این هم تابلو گران قیمت گذاشتم، جواب نداد. پس چی کار کنم؟
بگذار توضیحات ش رو هم یه نگاه بندازم:
"Purchase a Home and Objects Worth at Least 350000$. Keep in Mind that Property Value Counts towards this as well!"
هااااا؟ دقیقا چه کاری باید انجام بدهم؟
هی روزگار. تف به این بی سوادی.
بروم دوباره امتحان کنم.
خب خب خب.
یه دیوار کشیدم، هشت تا تلویزیون دیواری بسیار بزرگ و گران گذاشتم. این هم تمام شد. آخیش.
ولی دومی چی چی گفته؟ ستون بگذارم برای خونه؟
بروم توی حیاط چند تا ستون بگذارم ببینم منظورش همین هست!
آره. فقط باید بیست تا ستون میگذاشتم. این انجام شد.
اوووفففف، این Aspiration تمام شد. چقدر اذیت کرد ها.
اصلا نگذاشت بازی کنم. همه ش درگیر این بودم که چی جوری رد کنم این رو.
یک Aspiration دیگه به اسم Computer Whiz انتخاب کردم.
یادمه این خوب و راحت بود. مرحله یی نداشت که گیر کنم و فسفر بسوزونم که چی می خواد.
مرحله ی اول دو تا مأموریت داره:
یک - Practice Programming for 5 Total Hours
دو - Play Video Games for 5 Total Hours - از قبل انجام شده بوده.
الان گذاشتم که پنج ساعت برنامه نویسی کار کنه.
یکی از دخترهاش تماس گرفت که بروند بیرون.
من هم 7 تای دیگه از بچه ها رو دعوت کردم که بروند. :D
آخیش... یادم نبود دیگه بچه ها خون آشام نیستن. دیگه زیر نور خورشید نمی سوزن و نمی میرن.
در عوض سن شون بالا میره و پیر میشن و بعد می میرن.
البته در حال عادی. یه وقت دیدی غرق شدن، رعد و برق بهشون خورد و مُردن و ...
یه فستیوالی بود. یه خورده موندن، حرف زدن، غذا خوردن.
فستیوال تمام شد. هر کسی برگشت خونه ی خودش.
کلوب رو استارت زدم و هشت تا از بچه های کوچیک رو هم دعوت کردم.
نکو دوباره از خونه رفت. زنگ زدم که پیداش کنن.
خب پنج ساعت تمرین برنامه نویسی تمام شد.
رفت مرحله ی بعد. سه تا مأموریت داره:
یک - Maintain Focus for 2 Straight Hours of Video Gaming
دو - Achieve Level 3 Programming Skill - از قبل انجام شده.
سه - Own 3000$ Worth of Electronics - از قبل انجام شده.
خب خب خب، باید مأموریت اول رو انجام بدم. ولی اول باید رو حالت Focus بره که دردسر هست.
باید شطرنج بازی کنه. بروم ببینم چی میشه.
اوه اوه اوه. هوا طوفای هست، رعد و برق شدید و بارون و ...
کلوب رو استارت زدم و هشت نفر رو هم دعوت کردم.
اااا، نکو برگشت! طبق معمول کثیف و داغون.
خب دیگه خسته شدم.
از بازی میام بیرون.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (20)
کلوب رو استارت زدم. موفق شدم اون مرحله رو تمام کنم.
این یکی مرحله دو تا مأموریت داره.
یک - Be Good Friends with 5 Offspring
دو - Became a Master Vampire - قبلا به این مرحله رسیدم.
همممم، دقیقا باید چی کار کنه؟ منظورش این که با 5 تا خون آشام دوست بشه؟
بگذار ببینم چی جوریاس.
بله. بله. با کد "modifyrelationship Name1 Name2 100 LTR_Friendship_Main" سه نفر به دوستان اضافه کردم.
درسته با بچه های خودش آشنا است. ولی باهاشون دوست نیست.
الان با کد با چند نفرشون دوست شد.
مرحله ی آخر این Aspiration بود.
بروم سراغ انتخاب یکی دیگه.
یکی به اسم Fabulously Wealty انتخاب کردم.
+ مرحله ی اول و دوم از قبل تمام شده بود.
+ مرحله ی سوم، گفته که 35000 پول داشته باش. من الان 24982 تا پول دارم.
یه کد Motherlode بزنم، حله. این هم تمام شد.
+ مرحله ی چهارم هم از قبل تمام شده بود.
ای ول به این زودی این Aspiration تمام شد.
الان یکی به اسم Mansion Baron انتخاب کردم.
مرحله ی اول، دوتا مأموریت داره:
یک - Have a Home Worth 50000$ - انجام شده از قبل.
دو - own 15 Pieces of Art
ایشششش، باید بروم بخش لوازم خانگی، 15 عدد تابلو یا مجسمه بگیرم، بگذارم توی خونه.
انجام شد.
مرحله ی دوم دو تا مأموریت داره:
یک - Have a Home Worth 100000$ - از قبل انجام شده.
دو - Purchase 5000$ Worth of Landscaping - باید این همه پول خرج کنه واسه خرید یه سری وسیله ی دیگه.
نمی دونم چی میخواد. مخم تعطیل شده.
توی راهنمایی ش نوشته:
"Landscaping can be purchased from build Mode under the Outdoors Sort."
همممم، خب دقیقا چی باید بگذارم؟ هر چی امتحان می کنم، نمیشه.
نه، واقعاً نمی دونم چی باید بگذارم. خسته شدم.
بهتره بروم سراغ بچه ها، با اونا بازی کنم.
بعضی هاشون رو با استفاده از کد "traits.remove_trait trait_OccultVampire" و "traits.remove_trait trait_Occult_WitchOccult"، به آدم عادی تبدیل کنم. عملا همه شون خون آشام بودن، عمرشون تمام نمیشه. بهتره آدم عادی باشن. حتی جادوگر هم نباشن.
این طوری خیلی بهتره.
از هشت نفر اول، فقط یکی رو خون آشام نگه داشتم. بقیه رو آدم عادی کردم.
از هشت نفر دوم، فقط یکی رو جادگر نگه داشتم، بقیه رو آدم عادی کردم.
از شش نفر سوم، همه شون رو آدم عادی کردم.
یه کم با هر سه تا خانواده بازی کردم.
دیگه خسته شدم.
از بازی خارج می شم.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (18)
به جای این که الان با سونیا بازی کنم، رفتم یکی از خانه ها که هر هشت نفرشون، بچه های سونیا هستن.
بگذار یه خورده با این هشت نفر بازی کنم.
نه این که چند روز پیشا، بچه ها رو جابجا کردم. الان دیدم چهار نفرشون تبلت و کامپیوتر و ... ندارن.
باید یه خورده وسیله براشون بگذارم.
بعد بازی کنم.
یه خورده اینجا بازی کردم. یه عالمه وسیله براشون گذاشتم.
حالا دارم می روم سراغ 8 تای بعدی. اینا رو هم یه چک کنم. وسیله بگذارم. (اگه لازم بود.)
یه خورده بازی کنم باهاشون.
داشتم با اینا بازی میکردم، تماس گرفتن گفتن که Wolfgang Munch، بابای چند تا (13 تا :D) از بچه های سونیا، مُرده.
خب پیر شده بود.
برگشتم با سونیا بازی کنم.
الان گذاشتم جلوی آینه تا مهارت Charisma ببره بالا.
الان لول 9 هست، فقط یه لول دیگه به نهایت می رسه و آخرین مأموریت این Aspiration تمام میشه.
می تونم یکی دیگه انتخاب کنم.
با توجه که دیگه سرکار نمیره، دستم بازتر هستش.
همممم، یه هویی هوس کردم خونه ش رو خراب کنم. یکی دیگه بسازم.
نههههه، نباید این کار رو بکنم. به نظرم همین چند روز قبل خونه رو ساختم.
الان دایی بچه ها تماس گرفت و دعوت کرد برن بیرون. من هم قبول کردم.
می بینم که هر کسی باهاش اومده، از بچه های سونیا هستن :D
از سه تا پارتنر سونیا، فقط Lilith زنده مونده (چون خون آشام هست).
یعنی دنبال افراد دیگه هم باشم؟ نه؟ همممم. اگه یه وقت یه کاراکتر جالب ببینم، می روم توی کارش.
واقعاً دلم میخواد خونه رو تغییر بدهم. ولی باید یه خورده بازی کنم. بعدا...
یوهاهاهاها
بالاخره مهارت Charisma به لول ده رسید و Aspiration تمام شد. بروم یکی دیگه انتخاب کنم.
خب یکی به اسم Vampire Family انتخاب کردم.
مرحله ی اول و دوم، قبلا انجام شده.
* بعضی وقت ها، مرحله ها مشترک هستن، مثلا فلان مهارت به فلان لول برسه و ...
* بعضی وقت ها هم فلان مهارت رو به لول فلان رسونده بودم.
الان مرحله ی سوم دو تا مأموریت باید انجام بدهم.
یک - Train 3 offspring
دو - Convert 5 Sims into full grown vampires
اولی رو مطمئن نیستم. ولی باید بچه های خون آشام خودم رو بیارم خونه، تست کنم.
آهان، باید خون آشام های لول پایین رو تمرین بدهم و بهشون چیزی یاد بدهم.
دومی هم باید 5 نفر آدم عادی رو خون آشام کنم.
همممم. اینم سخته ها.
فعلا چهار تا از بچه های خودش که خون آشام نبودن، تبدیل کردم.
فقط یه نفر دیگه مونده.
ولی تمرین دادن ... اااا، از همین ها که تازه تبدیل کردم، می تونم استفاده کنم.
آره. آره.
بعدا که این Aspiration تمام شد، می روم با بچه ها بازی کنم و با کد، همه رو انسان کنم.
که پیر بشن، بزرگ بشن، در نهایت بمیرن. البته شاید هم نه. نمیدونم.
بعدا تصمیم میگیرم.
خب Lilith رو دعوت کردم خونه و زدم Try Baby. خیلی وقت این کار رو نکرده بودم.
زدم سه قلو و هفته ی آخر. :D
چند تا از بچه ها بالاخره به خون آشام تبدیل شدن.
از مأموریت این مرحله، فقط مونده یه نفر رو آموزش بدهم. بعدش میره مرحله ی بعدی.
یه فستیوالی شروع شد. هفت تا از بچه ها رو دعوت کردم که بریم.
شاید در این فستیوال بشه مأموریت آخر رو انجام داد.
نه، فایده نداشت.
داره بر میگرده خونه.
کلوب رو استارت بزنم، بچه ها رو هم دعوت کنم. شاید موفق بشم.
موفق نشدم. روی یکی امتحان کردم، قبول نکرد. گزینه غیر فعال شد.
باید یه مدت زمانی بگذره تا دوباره فعال بشه.
خسته شدم.
از بازی میام بیرون.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (17)
برای همین کلوب رو استارت زدم.
هشت تا از بچه ها رو هم دعوت کردم.
حالا میخواهم با استفاده از کد "modifyrelationship Name CatName 100 LTR_SimToPet_Friendship_Main" همه ی بچه ها رو با نکو رفیق کنم. یادم نبود این کار رو نکردم.
مهارت "Charisma" به لول 8 رسید. از لول 5 به این ور، دیگه کد نزدم براش.
فعلا خودش داره مهارت رو پُر می کنه.
مرحله ی آخر از Aspiration یی هست که انتخاب کردم. باید مهارت Charisma به 10 (نهایت) برسه.
اگه دیدم حسش نیست، با کد درستش می کنم. یوهاهاها.
این کدهای Cheats برای من که خیلی خوبه :D
اعلامیه ی فستیوال Flea Market اومد. بگذار چند نفر رو دعوت کنم. با خودم ببرم. :D
* با خودش فقط 7 نفر رو می تونه ببره. فقط توی مهمانی های رسمی میشه 15 نفر دعوت کرد.
در بقیه ی موارد، تعداد کل بازیکن ها (و حیوانات) 8 نفر هست.
توی فستیوال، کلوب رو استارت زدم.
خب یکی از دخترهای دبیرستانی ش به اسم "کاساندرا" که خون آشام هم بود، توی آفتاب وایستاده بود.
نرفته بود توی ساختمون. یا چتر باز نکرده بود. سوخت. مُرد. یکی از بچه های سونیا مُرد.
الان یکی از دخترهاش که جادوگر هست تماس گرفت که بروند سرزمین مخفی جادوگرها.
احتمالاً برای دوئل باشه.
چون دوئل های جادوگری، چند نوع داره (تنفر / دوستانه / آموزشی) و دو مورد دیگه که نمیدونم چی هست.
من همیشه بر اساس نوع آموزشی و دوستانه با بقیه دوئل کردم.
بقیه هم که من رو به دوئل دعوت کردن، احتمالا همین باید باشه.
یه خورده در سرزمین مخفی موندم. یادم نبود خیلی از بچه هاش هم جادوگر هستن، هم خون آشام.
الان دارم یه سریهاشون رو می بینم.
هممم، تا حالا در مورد چوب جادو یا جاروی پرنده گفته بودم؟
خب هر چی لول یه جادوگر بالا بره، می تونه چوب جادو و جاروی پرنده بخره.
هر چند با استفاده از Debug هم میشه از همون اول، همه رو براش گرفت.
تنوع زیادی دارن، هم از نظر نوع، هم رنگ.
از نظر من، سخت ترین کار یه جادوگر، درست کردن معجون هست.
چون باید مواد اولیه ش رو دقیق ببینی چی هست، بری بخری و بعد معجون درست کنی.
حتی اگه لول معجون سازی ت هم نهایت باشه، احتمال داره موقع درست کردن معجون، اشتباه کنی.
خودت و اطرافیان مسموم بشن. یا حتی بمیری (اگه لول پایین باشی، احتمال مرگ خیلی زیاده).
همه ی این موارد رو قبلا با بازیکن های دیگه تجربه کردم :D
اولین روز کاری بعد از رئیس پاسگاه شدن هست. باید دید امروز چه تغییری در مأموریت های محل کار داده میشه.
یوهاهاها
می بینم که مأموریت ها عوض نشده.
باید از مجرمهای داخل بازداشتگاه عکس می گرفتم.
باید می رفتم یه محلی، دو ساعت گشت می زدم.
با افراد صحبت می کردم.
حالا هم دارم برمیگردم پاسگاه.
کم کم تایم کاری تمام میشه.
کلوب رو استارت زدم و هشت نفر رو هم دعوت کردم.
با توجه به این که مأموریت های داخل شغل، همه شون تقرییا یه جور بوده.
الان هم فرقی نکرده، اصلا لازم هست که توی این شغل بمونه؟
ترجیح میدهم که یه مدت نره سرکار. بعدا یه شغل دیگه انتخاب کنه.
این گزینه ی جذابی هست. بگذار "Quit Job" بزنم.
خب از شغل ش اومد بیرون.
دیگه حوصله بازی ندارم.
خارج میشم.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (15)
به جای اینکه با بازیکن خودم بازی کنم، دارم می روم سراغ یکی از خونه هایی که هر هشت نفرشون، بچه های سونیا هستن.
می خوام یه مدت با این خانواده بازی کنم.
یه خورده با اینا بازی کردم.
الان می خوام بروم سراغ بازیکن اصلی خودم :D
تایم کاری. بروم ببینم این دفعه چه جوری کار می کنم.
دیتابیس رو چک کردم. با رئیس پلیس حرف زدم. گزارش نوشتم.
اثر انگشت بگیرم. دوباره گزارش بنویسم. دوباره بروم بیرون پاسگاه.
باید دو ساعت اون اطراف کشیک می دادم، با دو نفر صحبت می کردم.
حالا باید برگردم پاسگاه.
تایم کاری داره تمام میشه. عملا هیچ کاری نمیشه انجام داد.
وقت برگشتن به خانه است.
یه مهمونی گرفتم. همه ی بچه کوچیک ها رو دعوت کردم.
یه چند تا از بچه های بزرگتر رو هم دعوت کردم.
بعضی ها رو با کد با هم دوست کرده بودم.
مهمونی تمام شد. باید یه سری از لوازم اضافه رو حذف کنم.
استفاده نمیکنم. خونه شلوغ شده. باید حذف کنم.
تایم کاری رسید. ولی این دفعه گذاشتم خودش تکی بره سرکار.
ببینم میشه یه پرونده حل کرد یا نه.
هنوز که هنوزه مأموریت ارتقاء شغلی رو نتونستم حل کنم.
هی روزگار.
از سرکار برگشت خونه. کلوب رو استارت زدم. یه سری بچه های کوچیک رو هم دعوت کردم.
امروز خیلی خیلی کم بازی کردم.
از بازی میام بیرون.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (13)
کلوب رو استارت زده بودم. بچه ها داشتن بسکتبال بازی می کردن.
سونیا رو فرستادم ماهیگیری. دو نفر از اعضای کلوب رو هم دعوت کردم به ماهیگیری.
کلوب رو تعطیل کردم برن خونه. دیگه صبح شده...
روز یازدهم...
الان Wolfgang تماس گرفت. سه قلوها به دنیا اومدن. یه دختر، دو تا پسر.
ااااا، پس برای همین وقتی کلوب رو استارت زدم، نیومده بود اینجا.
زمان کاری هست. اومدم ایستگاه پلیس.
باید اول از یه مظنون (انگاری همون مظنونی دیروزی هست که بازداشت کردم)، بازجویی بکنم.
بعدش باید Database پلیس رو چک کنم.
باید کاراکتر رو ببرم یه جایی دنبال مدرک انگاری.
ااااا، نگو باید بازجویی رو دستی تمام می کردم. میگم چقدر طول کشید. اه اه اه، کلی از زمانم از دست رفت.
رفتم به یه موزه. باید با چند نفر صحبت می کردم.
انگاری شبیه به گشت زدن بود اطراف موزه.
حالا هم باید برگردم اداره.
خب باید اثر انگشت بگیرم، با رئیس ایستگاه صحبت کنم. و باید از یه مجرم عکس بگیرم.
وقت تمام شد. فقط انگشت نگاری کردم.
چه روز کاری نحسی بود. همه ش هم به خاطر اون بازجویی بود که نمی دونستم باید خودم بازجویی کنم.
باید برگرده خونه.
مهمونی گرفتم. 15 نفر میشه دعوت کرد. فقط 15 تا از بچه ها رو دعوت کردم.
روز دوازدهم...
تایم کاری رسیده. بروم ببینم این دفعه جه دسته گلی به آب میدهم.
اثر انگشت گرفتم، با یکی از همکارها صحبت کردم. حالا باید بره بیرون از پاسگاه.
باید یه نفر رو بازداشت کنم. اااا، این همونی هست که قبلا بازداشت کرده بودم.
و روز کاری قبلی هم مثلا ازش بازجویی کرده بودم. چی شد دوباره دستگیر شد! :D
دستگیرش کردم، دارم می برشم پاسگاه. ببینم چه مأموریت دیگه یی باید انجام بدهم.
باید از این یارو که بازداشت کردم، عکس بگیرم. بعدش بازجویی کنم.
بعدش باید پشت میز ورودی بنشینم که اراب رجوع میاد، کارشون رو راه بندازم.
وسط بازجویی تایم کاری تمام شد، برگشتم خونه.
هاهاها، یه گزینه داره پلیس خوب، پلیس بد! هر کدوم یه سری راه کار دارن.
عین پلیس خوب ها بازجویی کنم یا پلیس بدها. خیلی بامزه است.
کاش وقت داشتم ببینم چی به چی هست.
یه گزینه هم داره که در مورد مدارک و پرونده و... حرف می زنه با مظنون.
چه خبره؟ برگشتم خونه، دو تا از بچه ها اومدن.
لیلیث زنگ زد، دعوت کرد به جایی. گفتم باشه. داره میره جایی که دعوت شده.
دقت نکردم کجا! :D هر وقت رسیدم، متوجه میشم.
یه رستورانی هست که اومدیم.
بگذار کلوب رو استارت بزنم، بیان اینجا.
دیگه میخواستم برگردم خونه، یکی از دخترها زنگ زد، گفت برویم سرزمین مخفی جادوگرها برای دوئل.
گفتم باشه. حالا دارن میرن سرزمین مخفی جادوگرها.
حالا که تا اینجا اومدم، یه سر هم به فروشگاه ها بزنم، ببینم چی داره. چی نداره.
از وقتی همه رو با Debug میگیرم، دیگه نیازی نیست بروم از مغازه هاش خرید کنم.
با دو نفر دوئل کردم. حالا باید برگردم خونه.
دیگه خسته شدم. از بازی میام بیرون.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (10)
خب الان میخوام با بازیکن های دیگه بازی کنم.
می خوام بروم توی خانواده هایی که بچه ها رو پخش کردم.
براشون یه سری وسیله بخرم که بگذارن توی Inventory خودشون.
یه چیزهایی مثل تبلت، لپتاپ، ام.پی.تری پلیر، اسباب بازی و ...
شاید هم کد "modifyrelationship Name1 Name2 100 LTR_Friendship_Main" رو بزنم تا همه شون با هم دوست بشن.
در خانواده ی اول، 5 تا بچه بودن.
در خانواده ی دوم، 6 تا بچه بودن.
در خانواده ی سوم، 5 تا بچه بودن.
در خانواده ی چهارم، 6 تا بچه بودن.
برای همه شون وسیله های لازم رو گذاشتم. ولی در مورد کد روابط، تک و توک کار کردم.
دیگه بقیه ش رو نگاه نکردم. فعلا همینا باشه. خسته شدم دیگه.
یه دفعه دیگه میام بازی.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (9)
یه درخت پلاسما گذاشتم توی خونه. حال نداشتم میوه ش رو بکارم تا بزرگ بشه.
برای همین با استفاده از کدها و Debug، درخت کامل رو گذاشتم.
منتظرم میوه بده تا بتونم برداشت کنم.
یکی از مأموریت های این مرحله، اینه که سه بار میوه برداشت بشه.
یکی دیگه گفته باید 14 روز خون آدم ها رو بدون اجازه نخوری.
این دو تا اصلا مشکی نیست.
می مونه Make a BFF که هنوز نفهمیدم منظورش چیه؟
حتی با این که توضیحات هم گذاشته.
اینا رو واسه توضیح نوشته:
Click on a Sim and Perform Friendly or Funny Socials to Increase Relationship!
همممممم، این که مشکلی نیست. ولی دقیقا چقدر باید این حرکت رو بزنم؟
یعنی با کد امتحان کنم؟ آره، اول با کد امتحان می کنم.
بعد روی یکی از کاراکترها (شاید هم یکی از بچه های سونیا) امتحانش کنم.
همممم، کاراکترهای دیگه رو بی خیال، هون بچه های خودش خوبه.
حالا این رو ولش کن.
الان دیدم سه قلوهای اول که از Lilith بودن، بچه دبیرستانی (Teen) شدن!
الان Wolfgang تماس گرفت. سه قلوها به دنیا اومدن، هر سه دختر هستن.
خب ماموریت Make a BFF حل شد. کافی بود که یه Best Friend داشته باشه. روی Lilith امتحان کردم.
یک روز گذشت...
در حال حاضر کلوب 7300 تا امتیاز دازه که می تونم خرج کنم.
برم یه چرخی بزنم ببینم چی مونده که برای کلوب بگیرم.
همه ش رو خرج کردم، فقط 87 امتیاز مونده.
روز سوم...
نکو دوباره گذاشت رفت. الان نوبت برداشت دوم از درخت پلاسما است.
گذاشتم یه کتاب بنویسه.
زنگ زدم نکو رو پیدا کنن و برگرده.
تا الان دو بار از میوه پلاسما برداشت کردم. فقط یک دور دیگه مونده.
و از این مرحله، فقط گذشتن اون 14 روز می مونه در نهایت. که چقدر طولانی میگذره...
روز چهارم...
آخرین میوه پلاسما هم برداشت شد.
تنها مأموریت باقی مانده در این مرحله، گذشتن همین 14 روز هست.
فعلا یه سری کارهای تکراری انجام میدم.
بسه دیگه. خسته شدم. از بازی میام بیرون.
#The_Sims_4
ماجراهای سونیا (8)
بچه هایی که در خانواده های Munch و Vatore بودن رو پخش کردم در بین بقیه ی خانواده ها.
حالا دوباره می تونم اون کاراکترهای مورد نظر رو حامله کنم :D
چون تعداد اعضای خانواده شون کم شدن. یوهاهاها.
خب یه Aspiration جدید انتخاب کردم.
مرحله ی اولش تمام شد. مرحله ی دوم، یه قسمت داره، گفته 5 روز به هیچ آدمی صدمه نزن و خونش رو نخور.
این اصلا مشکل نیست. در حالت عادی هم کم پیش می اومد که از یه آدم مستقیم خون بخوره.
اکثر مواقع از پاکت های پلاسما استفاده می کنه.
از بس که دیر جنبیدم. Morgyn پیر شده و دیگه گزینه ی Try Baby براش فعال نمیشه.
حالا باید تا Wolfgang جوانه، روش کار کنم.
خب دوقلو هستن و هفته ی آخر.
نکو دوباره رفته... منتظرم برگرده.
زنگ زدم Lilith بیاد خونه، باهاش عشقولی درکنه و Try Baby بزنه. یوهاهاها
این رو هم سه قلو و هفته ی آخر انتخاب کردم.
نکو در حال برگشتن هست.
کلوب رو استارت زدم. چند نفر هم جداگانه دعوت کردم.
یه فستیوالی شروع شد. الان زدم که بره فستیوال!
بیست روز از خونه بیرون نرفته بود. همه ی این فستیوال ها و ... از بین رفته بودن.
الان Wolfgang تماس گرفت، دوقلوها به دنیا اومدن. یه دختر، یه پسر.
آمار تعداد بچه ها از دستم در رفته. چون عملا هیچ مسئولیتی در قبالشون ندارم :D
اااااااااااا، پس چرا Lilith تماس نگرفته بود؟ الان دیدم سه قلوهاش به دنیا اومدن. یه دختر، دو تا پسر.
یک روز گذشته...
یه فستیوال دیگه اومد. قراره شرکت کنم. زنگ زد چند تا از بچه هاش هم بیان.
هر چند نمی دونم کدوم به کدومه :D چه پدر جالبی! شاید هم باید گفت مادر؟ نه؟
روز سوم...
فعلا یه پروسه ی تکراری از استارت کلوب و دعوت بچه ها دارم.
تا ببینم چی میشه.
خب بالاخره پنج روز تمام شد.
مرحله ی بعدی مأموریت ها اومد. برم ببینم چی میگن.
آخرین بچه هایی که به دنیا اومده بودن، همه شون یه ورژن بزرگتر شدن.
مرحله ی قبلی تمام شد.
حالا رسیدم به مرحله ی آخر این Aspiration... یه 14 روز باید بدون اجازه خون کسی رو نخورم.
یکی هم گفته باید درخت پلاسما بکارم و میوه ش رو برداشت کنم.
یکی دیگه هم گفته Make a BFF... که دقیقا نمی دونم چیه.
یه سری توضیح داره. ولی...
دیگه خسته شدم.
باشه یه دفعه ی دیگه.
از بازی میام بیرون.
#The_Sims_4