جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

دومین شانس

 

 

 

 

« دومین شانس »

 

عشق مرد ترکش کرده بود . مرد از سر نا امیدی خود را از بالای پل Golden Gate به پایین پرت کرد .

 اتفاقا ً چند متر آن طرف تر ، دختری نیز به قصد خودکشی خود را از بالای پل به پایین پرت کرد .

 این دو در میان آسمان و زمین از کنار هم گذشتند .

چشم هایشان به هم دوخته شد .

مجذوب یکدیگر شدند .

 این یک عشق واقعی بود .

 هر دو این را دریافتند .

آن هم یک متر بالاتر از سطح آب .

_ جی بونسلت _

 

“ A Second Chance “

 

His love had gone . In despair , he flung himself off the Golden Gate Bridge . Coincidentally , a few yards away , a girl made her own suicide plunge .

The Two passed in midair .

Their eyes met .

Their chemistry liked .

It was true love .

They realized it .

There feet above the water .

 

http://i10.photobucket.com/albums/a144/databus/Kahkeshan.jpg

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد