جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

اندر احوالات ویروس در این هفته تا به امروز


26 آوریل 2005 

 

 

« اندر احوالات ویروس در این هفته تا به امروز »

 

سلام به همه ی برو بچ! حال و احوالتون چه طوریاس؟ خوبین دیگه! عیدتون هم مبارکا باشه! تعطیلی خوب بود؟!

بعضی وقتها اونقده آدم حرف داره که نمی دونه چی رو بگه، چی رو نگه! بعدشم تصمیم می گیره که اصلا ً نگه! اینطوری بهتر است! مگه نه؟

جمعه ای زد به سرم به مامانم گفتم که : مامان، فردا من می خوام برم دانشگاه! گفت : باشه.

می خواستم برم ببینم چه خبرها است و کیا هستن و کیا نیستن! از قبل عید تاحالا نرفته بودم دانشگاه!

رفتم دانشگاه! اولین مورد این بود که چی داداش! گوشی های 2 تا تلفن رو کنده بودن! واه خاک ِ عالم!

رفتم گروه ببینم باید چی کار می کار کنم! شونصد بار طبقات رو بالا – پایین رفتم برای گرفتن امضا و این حرفها! آخرش امور مالی کارم گره خورد! نمی دونستم باید قبلش برم یه 6500 تومنی واریز کنم براشون به دو تا حساب مختلف! همه ی برگه هام رو گرفتن و کارنامه ام رو هم نگه داشتن ( من کارنامه می خوام )

بعد گفتم بی خیال! یه روز دیگه میام!

می خواستم برم طبقه دوم، که دیدم یکی از بچه ها داره می ره بیرون! دنبالش رفتم، نمی شد داد بزنم اسمش رو که. هیچی تند تند دنبالش رفتم، رفت تو پارکنینگ! دو تا دیگه از بچه ها هم بودن! گفتن می خواییم بریم پارک چیتگر! تو هم می آیی؟ گفتم آره، ولی اگه مامانم بفهمه کلم رو می کنه ها!!!!!!!!!

سوار شدیم و رفتیم! رفتیم پیست دوچرخه سواری خانم ها، دو تا دکه بود برا کرایه دوچرخه! گفتن که تعطیل کردیم، دوچرخه هم نداریم! اینایی رو هم که داریم باید تعمیر بشه! آقا ضایع شدیم رفتیم پی کارمون.

یکی از بچه ها بستی مهمون کرد. ( میوه ای بود من زیاد دوست نداشتم. ) بعد نشستیم رو صندلی های اونجا، یکی گفت بهتره بریم تو پیست، شاید یکی دلش سوخت گذاشت ما سوار شیم. رفتیم تو پیست، کنار مسئولش نشستیم! چه می دونستیم دختره مسئول اونجا تشریف دارن که :D  بعدش کلی هم چرت و پرت گفتیم. هیشکی هم دوچرخه نداد بهمون! از دو تا مدرسه برا اردو اومده بودن! دیگه بماند که تا موقع برگشت به دانشگاه چی کارا کردیم و چی شد :D :D:D

برگشتیم دانشگاه، چون یکی از بچه ها کلاس داشت ساعت 13:30، ما 14:10 رسیدیم دانشگاه! اون دوتای دیگه گفتن می خواییم بریم سینما، فیلم مجرد ها! من هی با خودم گفتم : برم؟ نرم؟ برم؟ نرم؟ آخرش هم رفتم!

وسط راه گفتم زنگ بزنم مامانم بگم دارم میرم سینما! بروبچ گفتن که نگوووووووو

همون موقع مامانم تل زد که ویروس خان کجا تشریف دارین؟ بچه ها هم زودی ضبط رو خاموش کردن که یعنی چی داداش! ما تو دانشگاه بیدیم! گفتم با دو تا از بجه ها هستم! گفت کی میایی؟ گفتم نمی دونم، فعلا می خوام اینجا بمونم. بعدش گفت ناهار خوردی؟ منم  گفتم فقط یه بستنی!

اینجا بخیر گذشت! ( ن) گفت خدا کنه اینجاها تصادف مصادف نکنیم که کارمون زاره! علاوه بر خرج ماشین کلی سوال و جواب برای اینکه شما ها اینجا چی کار می کردین! من تاحالا اون جاها رو ندیده بودم! فقط می دونم از جاهایی رد شدیم که یه فرودگاه نظامی داشت، چون شونصد تا هواپیمای نظامی از بالا سرمون رد شد که بشینه!

 

( این دوست ما تاحالا یه پیکان رو به اوراقی ها سپرده، حالا مونده این پرایده که دستش است! خفن رانندگی میکنه، نمی دونم چرا بروبچ دیگه می ترسن )

 

رفتیم سینما. ( ن ) پول بلیط حساب کرد! شنبه بود و نصفه قیمت. رفتیم تو سالن، فک کنم یه 10 دقیقه ای گذشته بود که فیلم شروع شده بود، وقتی وارد سالن شدیم، اونقده تاریک بود که نگوووووووووو. چشام هیچی نمی دید! هی فکر می کردم الانه که زیر پام خالی شه من بیوفتم رو زمین! ولی بالاخره تونستیم بریم تو یه ردیف بشینیم. از فیلم هیچی نمی گم چون مال نبود! اصلا و ابدا به اسمش نمی اومد! آدم از فیلمی مثل مجرد ها انتظار داره که چیزه باحالی باشه و قابل قبول! ولی اصلا این طوریا نبود! البت یه 5 سالی بود که سینما نرفته بودم ها!

برگشتن هم شونصد بار از پلیس ها می پرسیدیم برای فلان اتوبان کجا بریم! دو بار گم شدیم :D :D :D

اون روز فقط یه نموره ضرر کردم اونم سر موبایل! موبایل ( ن ) باتری خالی کرد ، اون دو تا هم یه 5 دقیقه ای از گوشی این جانب استفاده نمودن!

( قلبم وایستاد، سکته زدم، 5 دقیقه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! )

راستی یادم افتاد یه چی بگم! قبض تل که اومد، هنوز که هنوزه، بابام هی سرم غر می زنه که آخه ویروس تو چی کار می کنی که این قدر پول تل میاد و این حرفها!

دیگه درباره اتفاقات اون روز هیچی نمی گم که زیادیتون میشه! بقیش واسه خودم :D :D :D :D

 

جونم براتو بگه که امروز، Power سیستم کن فن یکون شد! صبح کله سحر ( ساعت 11:15 گذشته بود ) بیدارم کردن که پاشو دیگه، چقد می خوابی و اینا. با کلی بد بختی پاشدم! داشتم صبحونه می خوردم ( به قول بعضی ها ظهرونه ) بعدش این دلقک دو پا گفت که ویروس کامپیوتر خاموش شد! حالا منم چشام باز نمیشه اومدم پای کامپیوتر، می بینم که بو سوختگی میاد. دکمه پاور رو زدم، روشن نشد! از برق کشیدمش گفتم که پاور سوخته!

عصری هم رفتیم یه 22 هزار تومنی برای این موضو پیاده شدیم! 18 تومن پول خود پاور، 2 تومن پول نصب و اینا. این دلقک هم بالاخره بعد از یه مدت تونست فیلم مورد علاقش رو پیدا کنه که اونم 2 تومن! جمعا ً 22 تومن توپ، پیاده شدیم! یه ماه پیش هم 16 تومن بابت CD-Rom پیاده شده بودیم، چند وقت پیشا هم باز نزدیک 20 تومن پول جوهر این پرینتر!

هی روزگارررررررررررررررررررررررررررررررر. گرونی است دیگه! کاریش نمی شه کرد. بقیه اتفاقات رو هم بی خیال!

 

( معرفی نرم افزار )

ضبط صدای تلفن بر روی رایانه

TRX personal  telephone call recorder

 TRX   یک ضبط کننده صدا از روی خط تلفن برای سیستم عامل های ویندوز است. این برنامه اجازه می دهد تا صدای افراد را روی خط تلفن  یا مودم  ضبط نمایید. اجازه  hold   کردن روی خط تلفن  پخش موسیقی  و پیام نیز  می دهد. برای کاربران خانگی این برانامه  مجانی است و برای استفاده های تجاری 24  دلار  قیمت  دارد. برای نصب آن  که 612  کیلو بایت است  می توانید  به سایت زیر مراجعه کنید.   

www.nch.com.au

* * * * * *

انتخاب زنگهای جذاب برای تلفن همراه

3Gtopia DesK Top  3.0

این برنامه در خود هزاران آهنگ و صدای تلفن و اسکرین سیور جذاب برای تلفن همراه دارد و با نصب آن می توانید تمام این چیزها را روی تلفن همراه خود پیاده کنید. جدیدترین آهنگها نیز با به روز کردن این برنامه از روی اینترنت قابل دسترسی  است و برای کسانی هم که تلفن همراهشان تام رنگی است اسرین سیورهای زیبا قابل دانلود کردن است. حجم برنامه 48 کیلو بایت و کاملا رایگان است که روی تلفن قرار می گیرد برای دریافت این برنامه می واید به سایت زیر مراجعه کنید .

www.3gtopia.com/home.asp

* * * * * *

برای کرک نرم افزار های فوق می توانید به یکی از دو سایت زیر مراجعه کنید.

http://www.anycracks.com/

http://www.crackway.com

* * * * * *

« یه نفری » باز دوباره وبلاگ « شاخه امید » رو آپدیت کرده و بازم مثل دفعه ی پیش یه مطلب کاملا ً درخور تفکر گذاشته! امیدوارم که این مطلب رو از دست ندین.

« فانوس خیال » هم بعد یه قرن آپدیت کرد و بازم نمیدونم چرا وقتی درباره من می نویسه یه چیزی بهم لینک نمیده! نه خداییش جدی میگم فانوسی، چرا وقتی یه تیکه از من می نویسی لینک نمی دی؟

منتظر یه توفان فلسفی ملسفی هم باشین در روزهای آتی از « دنیای گم شده »، اصلا ً توفان فلسفی یعنی چی چی؟

« ضد خاطرات »

نترسید خانوم کوچولو!

ما عادت نداریم بار زندگی مان را

با شانه های کسی قسمت کنیم!

سهم شما از ما

جز شیطنت و شیرینی نیست...

قول درد و پریشانی را

به چاله گورمان داده ایم...

 

زندگی همچون خوابی است، که مرگ، مانند ساعتی، با زنگش، آدم را بیدار می کند. == نم نم

* * * * * *

 

« رمانتیکانه »

گرچه می‌دانم نمی‌آیی ولی هر دم ز شوق

سوی در می‌آیم و هر سو نگاهی می‌کنم

 

 - هدایت طبرستانی -

 


 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد