از هجری و از درد نهانیش مپرس
ز آزرده دلی و خسته جانیش مپرس
پرسی اگر از زندگیش دور از تو
زنده است ، ولی ز زندگانیش مپرس
[ هجری تفرشی ]
- Moment of Decision -
She Could almost hear the Prison Door Clanging Shut . Freedom Would Be Gone Forever , Control of Her Own Destiny Gone , Never to Return . Wild Thoughts of Flight Flashed Through her Mind . But She Knew Then Was No Escape . She Turned To The Groom With a Smile & Repeated The Words , “ I Do ” .
Tina Milburn
- لحظه ی تصمیم -
زن حتی صدای بسته شدن درهای زندان را هم می توانست بشنود . آزادی اش برای ابد از دست می رفت . قدرت تسلط بر سرنوشتش را برای همیشه از دست می داد .
درباره ی فرار ، افکار دیوانه واری به ذهنش راه پیدا کردند . اما می دانست راه گریزی وجود ندارد .
زن لبخند بر لب ، رو به داماد کرد و این کلمات را تکرارکنان گفت : « قبول می کنم . »
@ قابل توجه دوستان :
مواد تزریقی من از تاریخ 84-2-17 تا 84-2-25 به ترتیب :
1- ترس از تاریکی – سیدنی شلدون
2- کافه ی نادری – رضا قیصریه
3- مرگ نقطه ی پایان – آگاتا کریستی
4- از رویاهایت برایم بگو – سیدنی شلدون ( با چراغ قوه تزریق شده )
5- ماجرای اسرار آمیز استایلز – آگاتا کریستی
6- بهترین نقشه های حساب شده – سیدنی شلدون
7- آسمان به زمین می آید – سیدنی شلدون
8- قتل در مدوبانک – آگاتا کریستی ( در حال تزریق )
@ جک :
روز قیامت ، خدا به مردها می گه : اونایی که زن ذلیل هستن ، برن سمت چپ !
همه می رن سمت ِ چپ ، به جز یه نفر .
بهش می گن : چرا نمی ری اون ور ؟
می گه : خانومم گفت اینجا وایستم .
( ویروس : چیزه ، این آقاهه چقدر حرف گوش کن بوده ، بقیه یاد بگیرن ! جدی گفتم ها ! این جور آقاها کم پیدا می شن ! )
@ کسی که تحویلمون نمی گیره ، لااقل خودمون ، خودمون رو تحویل بگیریم .
جیگرم !
نفسم !
عشقم !
زندگیم !
نازم !
خوشگلم !
ماهم !
فدات شم !
بمیرم برات !
الهیییییی !
دیگه داره دیرم می شه ، بهتره دیگه از جلوی آینه برم کنار !!!!