23 May 2006
* وراجی *
سلام به همه ی بروبچ! حال و احوالات چه جوریا بید؟ خوبین؟
نمیدونم این پرشین بلاگ باز چه مرگش شده، نه به وبلاگی راه میده، نه می ذاره نظر بده آدم، تازه دیگه حتی نمی ذاره آپدیت کنم. نکنه باز داره برای خودش امکانات اضافه می کنه؟ هان؟ فقط خدا کنه قاط نزنه. فعلا ً تایپ کنم تا ببینم کی آپدیت کنم!
خب یادم نیست درباره نمایشگاه کتاب چیزی گفتم یا نه، ولی یادم است یه میل سند کرده بودم به گروه خودم، درباره ی کتابهایی که گرفته بودم. بروبچی که عضو گروه بودن، میل رو خوندن، من هم توو وبلاگ دیگه نمی نویسم.
می خواستم یه سری لینک خبری و اینا بذارم توو وبلاگ، دیدم که خیلی تکراری میشه، همونا رو برای گروه هم سند می کنم، دیگه یه نموره تکراری میشه.
* دوغ نامه ی ویروس *
من و بابام پنج شنبه ای رفته بودیم خونه پری اینا. سر شام که نشسته بودیم سر سفره، عمه ام کنار من نشسته بود، بعدش من، بابام، شوهر عمه، پروانه و پری!
من فقط دو تا قاشق دیگه مونده بود غذام رو تموم کنم. عمه ام اومد شیشه دوغ رو نگاه کنه، تاریخش رو یا قیمتش رو، بعد یه هویی در عرض ایکی ثانیه، سر تا پای من سفید شد و من شدم یه ویروس دوغی!
حالا همه توو شک، بعدش همه زدن زیر خنده! هیچی دیگه! من سر تا پا سفید شده بودم ( یه خورده پیاز داغش رو دارم زیاد می کنم ها )، به زور پری، رفتیم لباسم رو عوض کردم، یکی از لباس های پری رو پوشیدم. پروانه گفت: این تریپ لباس بهت میاد ها!
نه این که خیلی غیر منتظره بود، برا همین صحنه پاشیدن دوغ رو کسی یادش نیست.
من نمی دونم کجای این قضیه جالبناک بود که فانوس میگه خیلی باحال بوده! همه زن دارن، ما هم زن داریم... نگاه تو رو خدا!!! به جا این که نگران شوهرش باشه...
* ماجراهای نصفه شبی *
خب همون 5 شنبه شب که برگشتیم خونه، من اومدم پای کامپیوتر و این حرفها! شب مثلا ً رفتم بخوابم ( آره جونه خودم )، نزدیک ساعت 3:10 صبح بود که باتری موبایلم تموم شد، من اومدم بزنم به شارژ، نصفه شبی که من باید خواب می بودم ها، بعدش نمی دونم چی شد، نه این که تاریک بود و منم جایی رو نمی دیدم، اومدم شارژر رو بزنم به برق، یه هویی پام گیر کرد به سیم های رادیو و پنکه، و کله پا شدن رادیو و از تخت افتادن رادیو همانا و صدای مهیب ایجاد کردن همانا! خودم شوکه، بابا از خواب پریده بود، اومد درب اتاق رو باز کرد و پرسید چی شده؟ گفتم هیچی، رادیو افتاد ؛ نگفتم که پام گیر کرده بوده به سیم. اگه به جای این که رادیو کله پا بشه، من کله پا میشدم، اگه از جلو می افتادم، با مخ می رفتم توو پنکه، اگه از پشت می افتادم، در آغوش کتاب خونه می بودم و خورد و خاک شیر شدن کتاب خونه! اینم از ماجراهای نیمه شب ِ من!
* یه نمه لینک *
* فکر می کنم حتما ً باید بخونین، یه داستان کوتاه و جالب است. *
آه، بچه ها... بیایید از بچه ها حرف بزنیم. بله، باید اعتراف کرد که بچه ها بی اندازه مکارند. نمی دانم چه کسی اولین بار به این نتیجه رسید که بچه ها معصوم و بی گناه اند. هر کس بوده معلوم است که بچه ها را اصلا ً نمی شناخته است.... با چابکی از مبل پایین می آید و می رود به طرف حمام. دنبالش می روم و می بینم که یک صندلی می گذارد زیر قفسه ی داروها و ازش می رود بالا. بعد قوطی قرص خواب آور را بر می دارد. حالا از صندلی می آید پایین، شیر آب را باز می کند، یک لیوان را پر از آب می کند و محتوی قوطی را توی آن خالی می کند، بعد می گوید: - حالا بازی عوض می شود. تو دوباره می شوی خودت. من هم باز می شوم خودم. یک بازی ِ واقعی می کنیم و تو این قرص ها را می خوری. بچه ی شیرین زبان با گفتن این حرف، لیوان را در دست من می گذارد... ادامه فایل PDF این داستان در قسمت فایلهای گروه Silver Lake آپلود شده. لینک فایل
پسر سخت بیجا کند، مرگ بید / که برتر ز دختر بیاید پدید!... ادامه
ترور، نشانه ی سرطان است... ادامه
قابت میگیرم. میگذارمت اینجا، اینجا یعنی گوشه ی خیال. من بزرگ میشوم. تو میشوی عین آب. قابت میشود عین باد. حال و هوایم عوض میشود. یاد میگیرم سینوس را. داستان قطره آب بی ارزش را.... ادامه
مگه نشنیدی که میگن: تو دو شرایط نباید دختر پسند کنی، تو عروسی و موقع عید، که خیلی خوشحالی و همه رو خوشگل میبینی... ادامه
خیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی / از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی... ادامه
کفر می گویی و روح قدیس ات را بالا میاری تا دوباره نشخوارش کنی!... ادامه
« فانوس خیال » هم بعد از N قرن آپدیت کرده، ولی چرت و پرت نوشته، زنم زده به سرش!
عروس شعرهایم درحجله ی نگاه تو / باکره شد / وسحرحلالم / به عقد دائم زمزمه های شبانه ات درآمد... ادامه
ناله می زنم... / و ناامیدانه نگاهت می کنم / و این بیت می شود زبان حالم... ادامه
چون حس می کردم با تو عشق تو وجود من زنده شد...ادامه
در راستای اینکه ملت همیشه در صحنه کلی سراغ ما را می گرفتند و هم صدا با هم می خواندند (به سبک بنیامین بخوانید لطفا): وبلاگ، نادر، خونه، شونه، آینه، اینترنت، تلفن، کجایی؟، مردی؟، برگرد نمیای؟ نمی خوای عزیزم؟ ما برگشتیم.... ادامه
این روزها آنقدر خالی شده ام که فتح وجودم قله ی رویاهایم شده... ادامه
یه عالمه فیلتر شکن و... ادامه
این اشک ها خون بهای عمر رفته ی من است... ادامه
خبرگزاری العربیه وابسته به کشور سعودی ۲روز پیش یه مطلب منتشر کرده (+)و سعی کرده که نشون بده که ایرانی ها و یهودی ها از یک اصل و نسب هستن. توی این مقاله ی گزارش گونه، نویسنده با اشاره به سابقه تاریخی قوم یهود در ایران و آزادی های بسیار زیاد امروز یهودیان در ایران، خودش رو کشته تا تلویحا ثابت کنه که همه این دعواهای ایران واسراییل دعوای زرگریه. مثلا میگه که موشه دایان وزیردفاع سابق و موشه کاتساو رییس جمهور اسراییل هردو ایرانی هستن و با اشاره به داستان کوروش می گه که این ایرانی ها بودن که در تاریخ یک بار یهودیان رو از نابودی نجات دادند... ادامه
- نظرت در مورد دختر همسایهتون برای ازدواج چیه؟ / - حرفش رو هم نزن! / - آخه چرا؟ / - آخه اون میره استادیوم!... ادامه
روزهای اولی که اومده بودیم این خونه، آرزو میگفت محمد، این خونه جنّ داره. نه اینکه بیچاره ترسیده باشه، اتفاقا با کلی خنده و شوخی هم برام تعریف میکرد. بهش گفتم خیالاتی شدی... ادامه
من که می دونم به این دنیای به ظاهر زیبا من که می دونم به قفس این دنیا هیچ اعتباری نیست... ادامه
برین ببینین، می تونین کمکش کنین یا نه... ادامه
عجب غافل گیر شده ها، به این میگن شکار لحظه ها... ادامه
این بچه داره کارهای بد بد می کنه ها... ادامه
دانلود برنامه ی پیکاسو، برنامه ای از برنامه های گوگل که مربوط به عکس ها می شود. برنامه جالبی است. فقط یه نکته، اونم این که هیچ عکسی رو نا دیده نمی گیره توو سیستم و هر چی عکس رو مخفی کرده باشی، در همه ی یوزر ها نشون میده. لینک دانلود
یه سری خاطره درباره ی عقد موقت... لینک اول / لینک دوم
عکس دو تا نی نی کوچولو... ادامه
این مدل تقلب هم جالب بیده... ادامه
* یادی از دیگران *
فانوس خیال - چلو کباب – پارس فوتبال – اشک مهتاب – Bad Girls – نسل سومی ها – شاخه ی امید – التهاب عشق – نم نم – بچه خوش تیپ – این بشر زمینی – صفیر شب – دنیای گم شده – سلام باحال – حزب جوانان زیر آفتاب - پرومته
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 2 خرداد 1385