جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی - مفتون امینی

 

 

 

 

نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی - مفتون امینی

 

مهر از همه بریدم تا مهربان بمانی

نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی

خوش تر ز من به رویت کس نغمه ای نخواند

حیف است از تو ای گل بی نغمه خوان بمانی

با رمز دیدگانت کو آشنا تر از من؟

ترسم خدا نکرده بی هم زبان بمانی

ای رفته از سر قهر از راه صلح باز آ

خواهم همان که بودی باری همان بمانی

دور از هما خدایا با بوم هم نوایم

ای شاهباز ایام بی آشیان بمانی

ای دل مباد کاین عمر، بی عشق او سر آری

ای شمع تا سحرگاه آتش به جان بمانی

 

ـ مفتون امینی ـ

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد