جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جاروبرقی

 

 

 

جاروبرقی

 

 راستش اتاق زیادی کثیف شده.

هر طرف نگاه میکنی، گرد و خاک نشسته.

آشغال جمع شده.

وقت نمی کنم جاروبرقی بکشم.

اگه بشه، باید امشب جارو بزنم.

وایییی.

چه کار سختی.

مدیونی فکر کنی تنبلی م میاد.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد