جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

نمایشگاه کتاب

 

 

 

 

 

نمایشگاه کتاب

 

قرار بود شنبه برم نمایشگاه. برای همین مثلا باید زود می‌خوابیدم.

ساعت 2 بامداد گذشته بود رفتم بخوابم.

تا 4 صبح وول وول خوردم.

بین 4 تا 6 احتمالا خوابیدم.

از 6 تا 9 صبح وول وول خوردم.

دیگه 9:10 دقیقه از جام بلند شدم که حاضر بشم برم.

چشمام باز نمی‌شد.

خسته بودم اساسی.

ولی همین که مصلی بود، خودش کلی بود.

چی بود دو سال شهر آفتاب انداخته بودن!

از عمومی ها فقط نصف ش رو دیدم. راستش کتاب خاصی نمی‌خواستم.

فقط داشتم نگاه می‌کردم.

البته تو فکرم بود که اگه آموزش زبان ژاپنی دیدم، بگیرم.

اومدم از قسمت کودک رد شدم.

رفتم بخش انتشارات بین الملل!

خیلی باحال بود! همه‌ش دنبال مانگا بودم. یا حتی ژاپنی.

یکی دو تا انتشاراتی بود، دیدم یه جور دیکشنری مصور داره.

ژاپنی – انگلیسی، قیمتش نزدیک به 70هزارتومان بود. من هم، همچین پولی نداشتم.

داشتم هم، نمی‌گرفتم.

گشتم ... گشتم ... یه غرفه نسبتا بزرگ بود.

یه عالمه موضوع نوشته بود، یکی ش هم کامیک بود!

سرم رو انداختم پایین رفتم داخل غرفه.

ته غرفه، چند تا قفسه بود، پُر از مانگا!!!!!!!!!!!!

اینقده خوب بود! یعنی همین نگاه  کردنش، باز کردنش خیلی خوب بود.

نسخه انگلیسی بودن البته.

مانگا "اینویاشا" فکر کنم همه‌ی جلدهاش بود.

"ناروتو"، "بلیچ" و "وان.پیس" هم یه عالمه جلد بود.

"باکومن" هم بود!

و تا دلت بخواد مانگا "پوکمون" بود!

البته چند تا مانگا دیگه هم بود، من نمی‌شناختم.

و خب کمیک هم داشت دیگه.

کلی اینجا وقت صرف کردم. یه خورده ورق می‌زدم. نگاه می‌کردم.

اون جلد بلیچ که برداشتم نگاه کنم، مربوط به قسمت‌هایی بود که ایشیدا، ایچیگو رو به مبارزه طلبید. سر این که هر کدوم چقدر بیشتر می‌تونن هالو نابود کنن.

همون اول‌های داستان!

و راستش هر چی به مخم فشار میارم، یادم نیست اون جلدهایی که از ناروتو و وان.پیس برداشتم، کدوم قسمت‌ها بود!

بخش ناشرین خارجی، انتشارات کهکشان، غرفه 23

نپرسیدم قیمت‌شون چند است.

دو نفر دیگه هم با من اونجا بودن، داشتن ورق می‌زدن مانگا‌ها رو.

اومدم بیرون، رفتم بخش ناشرین دانشگاهی، غرفه‌هایی که کتاب زبان داشتن ...

هیچ کدوم زبان ژاپنی نداشت.

یکی گفت نرم افزار کامپیوتر داریم، که الان تمام کردم.

نهایت رسیدم به انتشارات جنگل، یه کتاب داشت: "ژاپنی برای سفر".

این رو گرفتم. جمله‌ها و کلمه‌ها رو با هیراگانا و کاتاکانا نوشته.

تلفظ و معنی رو هم فارسی گذاشته.

حیف که CD نداره برای تلفظ. ولی خب لازم بود.

مشابه همچین کتابی رو برای زبان ایتالیایی داشتم.

دیگه حوصله گشتن نداشتم ... یعنی کمبود خواب فشار آورده بود اساسی.

برگشتم خونه. 16:30 گذشته بود که ناهار خوردم.

حالا احتمالا دو مرتبه‌ی دیگه برم نمایشگاه. بستگی به اوضاع داره.

این بود ماجراهای من و نمایشگاه کتاب!

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد