جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

توضیحات من درباره‌ی انیمه‌ی 3-gatsu no Lion

 

 

 

 

https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/12/82901.jpg

 

توضیحات من درباره‌ی انیمه‌ی 3-gatsu no Lion

 

بعضی وقت‌ها، انیمه ها رو که نگاه می‌کنم، خیلی حسودیم میشه.

مثلا نگاه کن، همین انیمه، یه پسر 17 ساله داغون!!!! هیچی هم نیست.

ولی لااقل بازیکن حرفه‌ای در شوگی است.

بازی می‌کنه، مسابقه میده، پول درمیاره.

یه بچه داغون و شونصد تا مشکل!

اون وقت به خودت نگاه می‌کنی ... هیچی ... هیچی ...

اگه هم باشه، نمی‌دونی، یا اصلا نمی‌خواهی بدونی ...

هی روزگار ...

قسمت اول رو دیدم. برم بقیه‌ش رو هم تماشا کنم.

تا اینجا که خیلی آروم بوده.

دارم قسمت چهاردهم تماشا می‌کنم.

هی روزگار ... حتی نمی‌دونم درموردش چی بگم.

می‌ترسم من هم با این غرق بشم و نتونم خودم رو نجات بدم.

سیاهی، تاریکی، افکار منفی کاراکتر اصلی ...

نه، من مثل اون نیستم ... همذات پنداری نمی‌کنم ... نه، نه ...

نمی‌خوام ... هی بگو همذات پنداری نمی‌کنی ... ولی ...

این سیاهی، پوچی ... این زخم‌های قدیمی که هیچ وقت خوب نمیشن ...

چقدر بعضی انیمه‌ها با روح و روان آدم بازی می‌کنن ...

روزنه‌ی امید، نوری که این کاراکتر رو داره نجات میده (ذره ذره ...) اون خانواده چهارنفره و گربه‌ها هستن ...

این کاراکتر داره دست و پا می‌زنه غرق نشه، داره به این خانواده چنگ می‌زنه ...

حالا خیلی از ماها، یه چی مثل همین رو داریم برای این که غرق نشیم.

یکی خودش رو کار غرق می‌کنه که بتونه نجات پیدا کنه.

یکی می‌زنه به سیم آخر و خودش رو درگیر دود و دم و خلاف می‌کنه...

بعضی‌ها مثل من، با انیمه و مانگا آشنا میشه که لااقل دلیلی برای زندگی پیدا کنه ...

درسته ... همه دارن به یه چیزی چنگ می‌زنن که بتونن زنده بمونن.

در قسمت بیستم یه جمله می‌بینی: «اون چیزی که اون طرف ِ طوفان است، یه طوفان ِ ترسناک‌تر است» ...

بالاخره این انیمه هم تمام کردم.

راضی بودم ازش.

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد