جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

توضیحات من درباره‌ی انیمه‌ی Watashi ga Motete Dousunda

 

https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/4/81953.jpg

 

قابل توجه فوجوشی‌های محترم

توضیحات من درباره‌ی انیمه‌ی Watashi ga Motete Dousunda

 

ها ها ها

دارم قسمت اول نگاه می‌کنم و ریسه می‌روم از خنده!

همین حالا هم نمی‌تونم جلوی خنده‌م رو بگیرم که می‌خواهم تایپ کنم.

این دختره کائه، یه تپه گوشت خالص است! اصلا یه وضعی!

یه اوتاکو درجه یک و یک فوجوشی گرامی :D

بله، بله. یه فوجوشی :D و مثل بقیه فوجوشی‌ها می‌خواد هر جفت جیگری رو شیپ کنه!

از قضای روزگار، یکی از کاراکترهای مورد علاقه‌ش در یک بازی یا انیمه می‌میره.

این هم دپرسینگ شدید! غذا نمی‌خوره. مدرسه نمی‌ره و ...

طاقت خانواده سر اومده. میرن سر وقتش!

با چی مواجه میشن؟ با یه دختر جیگر و کاوایی!

بله. بله. یک هفته بی غذایی، دپرسی، این فوجوشی گرامی رو تبدیل به یه پرنسس کرده!

حالا می‌ره مدرسه! پسرهایی که تا حالا بهش تیکه مینداختن سر گوشت خالص بودنش!

حالا دورش جمع میشن ...

این هم همچنان در پی توهمات فانتزی خودش.

توهمات که نه! برای فوجوشی‌ها این خیلی واقعی‌تر است. :D

آقا من هنوز دارم قسمت اول رو می‌بینم ... غش غش دارم می‌خندم.

چهارتا از این پسرهای جیگر مدرسه باهاش همزمان قرار میگذارن.

پنج تایی میرن سینما! ولی ولی ولی ... کائه فقط می‌تونه دوتا دوتا اینا رو شیپ کنه.

اصلا هم دست خودش نیست.

یعنی اصلا یه وضعی!

خدا کنه بقیه قسمت‌ها هم این قده جذاب و باحال باشه.

یادم باشه برم اطلاع رسانی کنم، فوجوشی‌های دیگه هم این رو تماشا کنن.

من هنوز قسمت اول دارم می‌خندم... دلم درد گرفته ...

اوه اوه اوه

نفس بگیر! نفس بگیر! تازه رسیدم نصف قسمت دوم، از دل درد دارم تلف می‌شوم.

از بس خندیدم!

چقده این کائه باحاله!

این قسمت تیم فوتبال دخترها اومدن سراغش. به عنوان نیروی کمکی یه بازی رو باشه.

حالا روو چه حسابی، این کائه اصلا نمی‌تونه شوت کنه.

هر وقت شوت می‌کنه، توپ برمیگرده می‌خوره به خودش.

پسرها هم هر چه کردن، درست نشد.

حالا آخر مسابقه است. عقب افتادن. کائه به هم تیمی‌هاش میگه که بهش پاس بدن.

نقشه کشیده این مدلی گل بزنه.

و دقیقا شوت خوشگلش برمیگرده عقب و گل میشه.

آی هر هر هر می‌خندی ... اصلا یه وضعی...

یعنی قراره واسه هر قسمت این طوری بنویسم؟ خودش چندین صفحه میشه.

قراره تعطیلات تابستانی شروع بشه.

کائه داره در مورد رفتن به صفا سیتی حرف می‌زنه (انیمه / مانگا / اکشن فیگور ...)

بعد معلم میاد میگه کائه، اگه امتحان بعدی رو گند بزنی، دو هفته جبرانی داری!

حالا کائه داره سکته می‌زنه. و این چهار تا پرنس می‌خوان کمکش کنن درس بخونه.

برم بقیه قسمت دوم!

ها ها ها هاها ... کتابخونه، رستوران ... هر جا رفتن،نتونستن با آرامش درس بخونن. از بس شیطنت کردن و شلوغ بازی.

حالا تصمیم گرفتن برن خونه کائه!

ولی خب، از اتاق یه فوجوشی چه انتظاری میشه رفت؟ هان؟

کائه بیچاره همه کلکسیون بی.ال‌ش رو داخل کمد مخفی کرد.

ولی خب ... احتمال داره در ادامه یکی فضولی کنه و این کلکسیون جلوی این چهار تا پسر ریخته بشه.

برم ببینم و بخندم :D

دیدی، دیدی، دیدی گفتم!

داداش جیگر اومد خونه!

رفت اذیت کنه! درب کمد رو باز کرد، همه مانگاهای بی.ال افتادن وسط اتاق.

آخی، آخی، کائه یه نموره خجالت کشید.

و یه چی دیگه. این که نمیشه من هی انیمه رو قطع کنم تا خنده م متوقف بشه.

یا دل دردم آروم بگیره!

یه خورده مراعات کن انیمه جان :D

شعار فوجوشی‌ها: مسیر فوجوشی بودن، این راه زندگی منه!

قسمت سوم، کائه باید می‌رفت فستیوال کمیک، که با کریسمس یکی شده بود زمانش.

این چهار تا پسر هم برای این که کم نیارن، باهاش رفتن.

خب کائه هم به هر کدوم یه لیست داد که برن براش بخرن.

خب معلوم است دیگه، هر چی کائه می‌خواست دوجینشی های بی.ال بود.

این چهار تا هم با زور و زحمت تونستن بخرن.

کائه با یه کاسپلی (سباستین از خدمتکار سیاه) آشنا شد که جیگر بود.

الان قسمت چهارم هستم.

حالا همه فهمیدن که اون کاسپلی، دختر است و هم مدرسه‌یی شون است.

و انگاری از کائه خوشش اومده :D

یعنی این چهار تا پسر، یه رقیب دختر پیدا کرد. که از قضای روزگار، خودش اتاکو است.

و شانس رسیدنش به کائه، خیلی خیلی خیلی بیشتر از این چهار تا شازده پسر است.

آی دلم، آی دلم ... مُردم از خنده!

هووورررررررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

این دختره نیشینا (همون کاسپلی سباستین) خودش مانگا-کا بی.ال است. و کائه خیلی از کارهاش رو خونده.

همه دعوت میشن خونه‌ش. البته فقط کائه دعوت است و اون چهار تا خودشون رو دعوت می‌کنن.

‌ نیشینا از این چهار تا پسر، پیشی میگیره و عملا بهشون اعلام جنگ می‌کنه.

و اولین بوسه کائه رو برای خودش می‌گیره!

ای ول نیشینا!

دارم قسمت هفتم نگاه می‌کنم. یه هویی همچین قهقه زدم، صدام رفت بیرون اتاق.

الانه که بیان بگن چی شده!

تا اینجا که این مطالب رو نوشتم، قسمت نهم رو هم دیدم.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد