ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عمودیترین نقطهی شب
از فاصلهها که میگذرم
درست در عمودیترین نقطهی شب
که تمام آسمان با عمیقترین سایهها برخورد میکند
میایستم
نفس میکشم
و این را میدانم که هنوز هم میشود بارید
آن هم برای مثل منی که از تمام یک پرواز
فقط آسمان را تجربه کرد
و بعد آنقدر در ارتفاع بی هایت غرق شد
که اگر دستش را – فقط دستش را –
بلند میکرد در نقرهای ماه حل میشد
- چه ادعای بزرگی!
«از فاصلهها که میگذرم»
از صحنهی فاجعه، پریدن ممکن نیست
آن هم برای کسی که نقش اول را بازی میکند
این طرفها برای مردهای که شاهدی نداشته باشد
از اشک هم دریغ خواهند کرد
- چه اهمیتی دارد –
تاریکی سر آغاز روشناییهاست!
برای همان مردهای که میایستد
نفس میکشد
و هنوز هم نگاهش به ستارههایی خیره مانده است
که با طلوع خورشید از چشمها میافتند
نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است
شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»
#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی