جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

دست‌های نیاز آلود



دست‌های نیاز آلود


عشق مُرد –

فریادت را در تنگنای کدامین بهانه حبس کرده‌ای؟

نگاه ترک خورده‌ات به کدامین خاطره‌ی گنگ خیره مانده است؟

و دست‌هایت در حرارت باور کدامین دست‌های نیاز آلود

این چنین یخ زده‌اند؟

تا کی سکوت سنگین نگاهت را بر ترانه‌های بیهده‌ی زاییده از قلمت

آوار می‌کنی؟


به بودن فکر کن!

اینجا

جای ماندن نیست



نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است

شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»


#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد