جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

دوباره بعد از تو

 



دوباره بعد از تو

 

من از بدون تو ماندن عجیب می‌ترسم

خدا کند که نمانم دوباره بعد از تو

 

تمام پنجره ها را به روی ما بستند

به اتهام همین که: - ستاره می‌شمریم

 

انگار

همین دیروز بود

که پنجره برای همیشه باز ماند

و از آن به بعد

شعرهایم بوی باران گرفت

 

 

نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است

شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»

 

#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد