ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
التماس مرا از نگاه میخوانی
حضور وحشی متروک یک پریشانی
همیشه بی تو شکستن، همیشه بارانی
برای خواهش من یک بهانه کافی بود
ببین چگونه شکستم – ببین – به آسانی!
مسیر خستگی ام هم کمی عوض شده است
ز سمت ریزش باران، به سمت ویرانی
دگر چگونه بگویم که مرگ من حتمیست
بگو، چگونه نمیرم در اوج ویرانی!
همیشه دل خوش این باورم که میفهمی
که التماس مرا از نگاه میخوانی
برای بودن و ماندن همیشه فرصت نیست
بگو برای نگاهم همیشه میمانی
و نبض خاطره هایت همیشه خواهد زد
درون دفتر شعرم – لطیف و بارانی –
بدون گرمی دستت چه سخت میگذرد
چه لحظه های غریبی – چقدر طولانی! –
تمام وسعت شعرم، عزیز تقدیمت:
همان «ترانه» ی متروک؛ همان زمستانی
نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است
شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»
#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی