جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

مزخرف است

 

 

 

 

 

مزخرف است

 

دنیای من به سمت زوالی مزخرف است

این روزها که گریه مجالی مزخرف است

 

شوخی نبود – به جان خودم – دوست دارمت

حتی اگر برای تو حالی مزخرف است

 

این روزها به جرم تو بلعیده می‌شوم

امسال؟ - موریانه و سالی مزخرف است

 

معتاد هم شدم – نه – جدیداً نمی‌کشم

چشمی شبیه تو که مثالی مزخرف است

 

لازم به گفتن نمی‌شود توهم نبود

پی برده‌ام خودم که محالی مزخرف است

 

تا کی؟ و من – که جوابی نداده‌ای –

در جستجوی طرح سوالی مزخرف است

 

این روزها که پنجره‌ها هم بریده‌اند

لمس تو هم به رنگ خیالی مزخرف است

 

دنیای من که فقط تو و تو تو

این روزها به سمت زوالی مزخرف است

 

 

نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است

شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»

 

 

#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد