جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

عطر معلق نفس‌هایت

 

 

عطر معلق نفس‌هایت

 

جا مانده

عطر معلق نفس‌هایت

و حیاطی که حوضش هیچ وقت بوی ماهی نمی‌داد

شاید تو هم به هوای اینجا عادت نداری

که نمی‌آیی

آرزو کردم

گرمی دست‌هایم هدر نرود

دست‌های تو را ...

- نمی‌دانم باور می‌کنی –

من هم جا گذاشته ام

چشم‌هایم را

در نگاهی که می‌دانم

معلوم نیست

فردا به چه کسی بیفتد

 

 

نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است

شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»

 

#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد