ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سیب گاز زده
از نفس افتادنت
بوی کاغذهای خط خطی مرا میداد
و طعم سیب گاز زدهای
که تازه فهمیدهای
دندانهایت عادت جویدنش را ندارند
قبول کن!
آنقدر زود پیش رفتی که حتی فرصت نشد ...
فرصت نشد بگویم چقدر آبی به تنت میآید
از نفس افتادنت ...
مرا یاد نیمههای راه میاندازد
درست همان جایی که تابش یک شب تاب
آنقدر چشم تو را به خود خیره کرد
که حتی چشمک ستاره را هم ندیدی
و بعد آنقدر برگشتی که نامت از حافظهی تمام گلها پاک شد
و تمام کلاغها نشانی تو را از پل شکستهی پشت سرت گرفتند
و بعد تمام گربههای سیاه شهرتان
- درست همان موقعی که باران نمیبارید –
تو را به من تسلیت گفتند
از نفس افتادنت
دیگر مهم نیست که مرا یاد چه میاندازد
تو از نفس افتادهای!
و هنوز نمیدانی چه لذتی دارد پرنده شدن
حتی اگر یک کبوتر باشی! 1
1. اشاره به: کبوتر با کبوتر، باز با باز ...
نام مجوعه شعر: صدای پای سکوتت چقدر غمگین است
شاعر: اشرف اسماعیلی باغسنگانی «ترانه»
#شعر #صدای_پای_سکوتت_چقدر_غمگین_است #اشرف_اسماعیلی_باغسنگانی