جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

فرهنگسرا





سلام.

بالاخره موفق شدم بروم فرهنگسرا. البته مامان هم اومد.

برای همین پیاده برنگشتم.

خب میشه گفت راضی کننده بود. 

ساعت 14 رفتیم، 16:30 گذشته بود که برگشتیم.

قرار بود هفته‌ی پیش برویم که اون دردهای وحشتناک اومد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد