جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

چرا؟



تو اگر بسته‌ای بار سفر

تو اگر نیستی دیگر

پس چرا از همه جا

از همه جا

من 

صدای 

تپش ِقلب تو را

می‌شنوم؟...


شاعر: ؟؟؟



#شعر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد