ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام.
یکشنبهیی که گذشت برای نشان دادن جواب MRI وقت دکتر داشتم.
رفتیم. نوبت که شد داخل شدیم. برگهی جواب رو نشان دادیم.
گفت برات نسخه مینویسم برو داروخانه، بگیر، بیا برات تزریق کنم.
نیم ساعت طول کشید تا داروخانه نوبت من شد.
چند تا آمپول و قرص برام نوشته بود.
گفت روی تخت دراز بکش. باید کیست رو تخلیه کنم.
دراز کشیدم، چشمام رو بستم و سرم رو برگردونم سمت دیوار که نبینم.
کاملاً حس میکردم که سوزن دارد به داخل دستم میخورد و دکتر دارد توی دستم سوزن را تکان میدهد.
تازه با دست هم فشار میداد که کاملاً تخلیه شود.
من هم هی به خودم میپیچیدم از درد.
بعدش هم یکی از آمپولها را تزریق کرد.
کار که تمام شد، توی سرنگ را نشان داد. به اندازهی دو قطره مایع سفت و تقریباً زرد رنگ بود این مواد داخل کیست.
دو تا قرص نوشته و دو تا آمپول. گفت اگه شب درد داشتی، آمپول بزن.
گفت اگر دوباره کیست دربیاد، باید جراحی بشی.
در چشم من این خودش یک نوع جراحی بود.
گفت اگه ورم کرد، یخ رویش بگذار.
این کار هم ترسناک بود.
وااای تونل وحشتناک . . گیره های فلزی شوکدار . . اون گراز وحشیه که کله میزنه گاز میگیره . . سوزنای داغ . . شره های اسید از بالا چیکه میکنه . . از همه بدتر هزارتا بسته قرص



تونل وحشت. من که چشمم رو بسته بودم. حالا که فکر می کنم دقیقا خوردن قرص خیلی ترسناک تر از اون تونل وحشت است.