جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

آواز برکه

 

 

« آواز برکه »

 

من تشنه تر از خاکم

بی تاب تر از دانه

در من گل سرخی هست

« بی » بلبل و پروانه

یک برکه ی خاموشم

دور از سفر یک رود

ای کاش دل من هم

هم صحبت دریا بود

گمنام تر از یک سنگ

دل تنگ تر از مرداب

ای کاش دلم می شد

از شوق سفر شاداب !

کی می شود از باران

سیراب دل و جانم

تا سبز شوم در دشت

من عاشق بارانم

من تشنه تر از خاکم

لب سوخته ، بی باران

بی تاب تر از دانه

در خاک شدم پنهان

در من گل سرخی هست

از نسل شقایق ها

گم گشته ولی قلبم

در خاطره صحرا

 

- حسین احمدی -