جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

نوبت عمر گذشت


این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت

چون آب به جویبار و چون باد به دشت


هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت

روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت


#شعر #خیام