ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دوستی که خواب است
امشب چه خواهیم گفت به دوستی که خواب است؟
لطیفترین واژهها بر لبانمان فراز میآیند
از دلخراشترین درد.
به دوست خواهیم نگریست
به لبان بیبارش که هیچ نمیگویند،
صبورانه سخن خواهیم گفت.
شب چهرهی دردی کهن را خواهد داشت،
که هر شب پدیدار میشود،
نفوذناپذیر و زنده.
سکوت دوردست
مانند جان رنج میبرد، بی زبان، در تاریکی.
با شب که آرام نفس میکشد سخن خواهیم گفت.
تراویدن لحظات را در تاریکی میشنویم
در آن سوی اشیاء، در اضطراب سپیدهدم
که ناگهان در میرسد و همه چیز را در خود میگیرد
رویاروی با سکوتِ مرگ.
نور بیهوده
پرده برمیکشد از رخسار غرقهی روز.
لحظات خموشی میگزینند.
و اشیاء صبورانه سخن خواهند گفت.
#شعر #چزاره_پاوزه