جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

Wolf’s Rain

 

 See the source image

 

https://cdn.myanimelist.net/images/anime/5/59403.jpg

Wolf’s Rain

 

 

 

نام انیمه: Wolf’s Rain

نام انیمه: ウルフズレイン

نام انیمه: Wolf Rain

ژانر: Action, Adventure, Drama, Fantasy, Mystery, Sci-Fi

تاریخ پخش: زمستان 2003

وضعیت: تمام شده

تعداد قسمت‌ها: 26+4 قسمت

مدت زمان هر قسمت: 23 دقیقه

کارگردان: Okamura Tensai

استودیو: Bones

منبع: Original

زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد

 

 

لینک‌های مربوط به انیمه

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ لینک دانلود انیمه (MKV, EN Sub BluRay, 1080P, ~230MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, DVDRip, x264, ~400MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, DVD, 480P, EN Dub, ~90MB)

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس

+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 576P, DVD, EN Dub, 18GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 576P, DVDRip, EN Dub, 11GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Dub, 1.9GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Sub, 10GB)

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت

+ تماشای تریلر انیمه: لینک // لینک

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, 50MB)

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

 

 

 

 

خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)

گرگی به نام کیبا در راه جستجوی بهشت، با چهار گرگ دیگه به نام های سومه، توبو، هایگ و بلو آشنا میشه و مسافرتشون برای پیدا کردن گلی که به شکل انسان دراومده ادامه پیدا میکنه. این گل که اسمش چزا هست کلید رفتن به بهشت برای کیبا و دوستانش محسوب میشه اما توسط گرگی به نام لرد دارسیا ربوده میشه و در ادامه انیمه کیبا سعی میکنه چزا رو نجات بده تا به بهشت دست پیدا کنن.

 

 

https://cdn.myanimelist.net/images/anime/4/22900.jpg

 

توضیحات من درباره‌ی انیمه‌ی Wolf’s Rain

 

قسمت ششم رو هم دیدم.

چقدر جالب است هااااااااااااااااااااااااااااااااا!

از کیبا و سومه خیلی خوشم میاد.

داستان این مدلی است که نسل گرگ‌ها منقرض شده. لااقل انسان‌ها این طوری فکر می‌کنن.

خبر ندارن که گرگ‌ها توانایی پیدا کردن خودشون رو به ظاهر انسانی در بیارن.

که کیبا و سومه خیلی جیگر شدن!

بعضی از انسان‌ها افسانه‌های قدیم رو باور دارن و در بین مردم، دنبال شکار گرگ هستن.

گرگ‌ها هم افسانه‌ی خودشون رو دارن که باید به بهشت برن.

کیبا و بقیه دارن تلاش می‌کنن مسیر بهشت رو پیدا کنن.

بعد از این که چزا رو پیدا کردن، در شبی که ماه کامل بود، مسیر بهشت نمایان شد.

ولی دارچیا حمله کرد. همه شون به شدت زخمی شدن.

چزا برای محافظت از گله، با  دارچیا میره.

دارچیا به خاطر قدرتِ چزا، اون رو می‌خواد تا عشقش رو نجات بده.

ولی دارچیا دیر رسید، عشقش مُرده. افراد یه لُرد به قصر حمله کردن و همه رو کُشتن.

کیبا و بقیه دنبال دارچیا و چزا هستن. می‌خواهند قصرِ دارچیا رو پیدا کنن.

شر هم فعلا خودش رو گم و گور کرده.

بلو، سگِ اون شکارچی گرگ، خودش نیمه گرگ بوده. خودش رو آزاد کرد و به گروه کیبا پیوست.

این بلو هم خیلی خوشگل است هاااا.

یه جورایی کیبا، رئیس گله حساب میشه.

تا این جا که قسمت 12 رو دیدم، راضی بودم.

قسمت 14 رو هم دیدم. حالا که همه شون در قصر دارچیا جمع شدن. دشمن حمله کرده. کل قصر رو نابود کرد.

چزا، شر و هانت رو دستگیر کردن. بلو که برای کمک رفت، ناپدید شد. کیبا هم ناپدید شده.

فعلا سومه و اون دو تا بچه گرگ و شکارچی سالم هستن.

هر چی می‌گذره، انگاری قراره غمگین کننده‌تر بشه.

این که با این همه دردسر به چزا برسی، پیداش کنی، ولی موفق نشی نجاتش بدی و یه گروه دیگه اسیرش کنن. این که گله‌ت رو از دست بدی ... خیلی یه جورایی غمگین کننده است.

قسمت‌های 15 تا 18 خلاصه‌ای از انیمه تا اینجا بود. خلاصه هم نمیشه گفت. بیشتر در مورد گذشته‌ی کاراکترهای اصلی است.

البته مربوط به این گله بود، که  چی جوری با هم آشنا شدن، با هم حرکت کردن، چزا رو دیدن و ...

مثلا اون تیکه‌هایی که سومه در شهر مبارزه می‌کرد و یه گروه داشت، بعدش با کیبا آشنا شد. با اون دو تای دیگه آشنا شد، از دست شکارچی فرار می‌کرد تا به اینجا رسیدن ...

در مورد کیبا و اون دو تا بچه هم صدق می کنه.

همین طور در مورد زندگی شکارچی، بلو، هانت و شر ... که چی جوری با هم آشنا شدن و به اینجا رسیدن.

قسمت آخر (26) رو هم دیدم. یه جورایی خیلی دردناک بود.

هیگه به شدت زخمی شده. تازه از وقتی وارد این شهر شده، داره خاطراتش میاد. تازه داره می‌فهمه کی بوده، چی کار کرده و ... تا وقتی به این شهر نیومده بود، حتی نمی‌دونست خاطراتی نداره.

بلو موفق شد اون شکارچی رو پیدا کنه و کنارش بمونه.

چزا احتمالا در حال مرگ است.

کیبا، گرگِ برگزیده، فرمانده‌ی همه، برای نجات چزا خودش رو به آب و آتیش زده.

به قدری صدمه دیده که اصلاً معلوم نیست زنده بمونه یا نه.

هاب و شر سالم هستن و همدیگه رو دیدن.

دارچیا به کمک اومده تا چزا رو نجات بده و اون خاندان رو نابود کنه.

دارچیا توسط خواهر دوقلوی عشقش، خنجر سمی می‌خوره.

موقعی که داشت کُشته میشد، گرگ‌ها سر می‌رسن و نجاتش میدن.

در این قسمت آخر، انگاری همه چی به خیر و خوشی تمام شده.

حالا 4 قسمت OVA مونده که اونا رو هم ببینم.

قسمت 27 (OVA1) رو دیدم. مطمئن هستی این جزء انیمه نبود؟

از نظر زمانی، بعد از این است که از شهر فرار کردن.

دنیا داره نابود میشه.

همه‌شون گروه گروه شده بودن ... وسط راهِ فرار، به هم میرسن.

تا اومدن آروم بشن از این که دارن فرار می‌کنن، زمین ترک میخوره. ماشین چپ میشه.

شر کُشته میشه. هاب قاطی کرده. تصمیم می‌گیره با گرگها همراه بشه.

بعد از چپ شدن ماشین، خبری از شکارچی و بلو نیست. در صورتی که همه با هم در یک ماشین بودن.

قسمت 29 (OVA3) از بس دپرسناک بود، می‌خوام زار زار گریه کنم.

پایان خوب و خوشی که در قسمت 26 گفتم، تمام شد! عملا وارد یه تراژدی بزرگ شده. و باید تا آخر تراژدی بمونه.

قسمت 30 (OVA4) ... دارچیا تبدیل به گرگ شده. داره با کیبا مبارزه می‌کنه. چزا رو زخمی کرده و با خودش بُرده. هیگه و بلو رو کُشت!

میشه من الان گریه کنم؟ الان سومه هم کُشته شد!!!

فقط کیبا و چزا موندن و دارچیا!

لعنتی! دارچیا چرا اینقدر قوی است.

کیبا به قدری زخمی شده که دیگه نمی‌تونه بلند بشه.

دارچیا نتونست دربِ بهشت رو باز کنه. قبولش نکردن. مُرد.

چزا و کیبا خودشون رو به هم رسوندن ... ولی چزا آخر عمرش بود ... چزا هم ناپدید شد.

کیبا هم میشه گفت مُرد. ولی چزا بهش گفت دوباره که برگردی به جهان، میتونی جستجو رو شروع کنی...

معلوم نیست چند قرن گذشته ... جهان دوباره زنده شده ...

چه انیمه‌یی! چه داستانی!

از پایانش راضی بودم. میشه گفت جزء معدود انیمه‌هایی بود که هیچ پایان خوشی نداشت. و همه‌ی کاراکترهای اصلی، کُشته شدن.

هم قالب گرگی‌شون خوشگل بود، هم قالب انسانی‌شون.

 

 

#Anime