جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

غربت – مهدی سهیلی

 

 

 

غربت – مهدی سهیلی

 

روزگاری رفت و من در هر زمان – ...

آزمودم رنج "غربت" را بسی  ...

درد "غربت" می‌گدازد روح را ...

جز "غریب" این را نمی‌داند کسی ...

 

هست غربت گونه گون در روزگار ...

محنت غربت بسی مرگ آور است ...

از هزاران غربت اندوه خیز –  ...

غربت "بی همزبانی" بدتر است!

 

- مهدی سهیلی -

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد