جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

شاید او نخواند... – مهدی سهیلی

 

 

 

 

شاید او نخواند... – مهدی سهیلی

 

نازنینم!

خیلی حرف دارم

اشکم اجازه می‌دهد که بنویسم و بنویسم

اما

یکی در سینه‌ام می‌گوید: نه!

ننویس!

شاید او نخواند

شاید دوست نداشته باشد.

آیا راست می‌گوید؟

.................................

.....................................

بدرود –

شب بخیر!

 

- مهدی سهیلی -

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد