ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
«چرا؟»
چرا تو ای شکسته دل! خدا خدا نمیکنی؟
خدای چاره ساز را، چرا صدا نمیکنی؟
به هر لب دعای تو، فرشته بوسه میزند
برای درد بی امان، چرا دعا نمیکنی؟
ز پرنیان بسترت، شبی جدا نبوده ای
پرند خواب را، ز خود، چرا جدا نمیکنی؟
به قطره قطره اشک تو، خدا نظاره میکند
به وقت گریه ها چرا خدا خدا نمیکنی؟
سحر ز باغ ناله ها، گل مراد میدمد
به نیمه شب چرا لبی به ناله وا نمیکنی؟
دل تو مانده در قفس، جدا ز آشیان خود
پرنده ی اسیر را، چرا رها نمیکنی؟
ز اشک نقره فام خود، به کیمیای نیمه شب
« مس ِ» سیاه ِ قلب را چرا «طلا» نمیکنی؟
به بند کبر و ناز خود از آن اسیر مانده ای
که روی عجز و بندگی به کبریا نمیکنی.
- مهدی سهلی –
#مهدی_سهیلی #شعر