جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

نگاهی در سکوت – مهدی سهیلی

 

 

See the source image

 

نگاهی در سکوت – مهدی سهیلی

 

«نگاهی در سکوت!»

 

خداوندا! به دل‌های شکسته-

به محرومان در غربت نشسته-

 

به آن عشقی که از نام تو خیزد-

بدان خونی که در راه تو ریزد-

 

به مسکینان از هستی رمیده –

به غمگینان خواب از سر پریده-

 

به مردانی که در سختی خموشند-

برای زندگی جان می‌فروشند-

 

همه کاشانه‌شان خالی از قوت است

سخن‌هاشان نگاهی در سکوت است-

 

به طفلانی که نان آور ندارند-

سر حسرت به بالین می‌گذارند-

 

به آن "درمانده زن" کز فقر جانکاه-

نهد فرزند خود را بر سر راه-

 

به آن کودک که ناکام است کامش-

ز پا می‌افکند بوی طعامش-

 

به آن جمعی که از سرما به جانند

ز "آه" جمع، "گرما" می‌ستانند-

 

به آن بی کس که با جان در نبرد است

غذایش اشک گرم و آه سرد است-

 

به آن بی مادر از ضعف خفته-

سخن از مهر مادر ناشنفته

 

به آن دختر که نادیدی گناهش

عبادت خفته در شرم نگاهش-

 

به آن چشمی ‌که از غم گریه خیزد است

به بیماری که با جان در ستیز است-

 

به دامانی که از هر عیب پاک است

به هر کس از گناهان شرمناک است-

 

دلم را از گناهان ایمنی بخش

به نور معرفت‌ها روشنی بخش.

 

"مهدی سهیلی "

 

 

#مهدی_سهیلی #شعر

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد