جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

شادم که جای گریه دارم! – مهدی سهیلی

 

 See the source image

 

شادم که جای گریه دارم! – مهدی سهیلی

 

ای هم نفس! با من بمان، امشب هوای گریه دارم

این لحظه‌های غربت و غم را برای گریه دارم

*

دارم غمی پنهان گداز و مردم چشمم گواه است

در برق این آئینه‌ی روشن صفای گریه دارم

*

من بی‌بهارم، قاصد پائیز توفان‌زای تلخم

من ابر ِ باران خیز غمگینم، هوای گریه دارم

*

با یاد گل‌هایی که از این باغ توفان دیده رفتند

چون جویبار فصل پائیزی نوای گریه دارم

*

دارم لبی نا آشنا با خنده‌های شادمانی

اما نگاهی دردمند و آشنای گریه دارم

*

تا کی نگریم‌؟ پنجه‌ی بیداد خاموشی مرا کُشت

امشب در این خلوت امید های‌های گریه دارم

*

زین کلبه‌ی غمگین مرو، تا سر به دامانت گذارم

در کنج این غربتکده ماتم سرای گریه دارم

*

بر شانه‌ات سر می‌نهم تا با فراق دل بگریم

با این همه اندوه خود، شادم که جای گریه دارم!

 

 

#مهدی_سهیلی #شعر

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد