جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

پر - ماتیسن

 

 

 

 See the source image

 

پر - ماتیسن

 

 

نام کتاب: پر

نام اصلی کتاب: The Feather

نویسنده: ماتیسن (Charlote Mary Matheson)

مترجم: میمنت دانا

ناشر: انتشارات صفی علیشاه

نوبت چاپ: چاپ 25ام - 1391

تعداد صفحات: 270 صفحه

+ لینک دانلود کتاب – ترجمه فارسی

+ لینک دانلود کتاب - فایل صوتی – ترجمه فارسی

 

 

معرفی رمان پر (منبع)

رمان پر اثر شارلوت مری ماتیسن، داستانی تاثیرگذار است که در عین سادگی، کاریزمای عجیبی دارد. نکته جالب درمورد کتاب پر این است که شاید بیش از سرزمین مادری خود در ایران به شهرت و محبوبیت دست یافته است.

پر (The Feather)، رمانی عاشقانه‌ با روایت خطی است. «راجر دالتون»، شخصیت اول داستان، سرگذشت مکتوب خود را در اختیار ویویان، دوست قدیمی دالتون، می‌گذارد و از او می‌خواهد آن را چاپ کند. ویویان دست‌نوشته‌های دالتون را برای ما می‌خواند که با روایت اول شخص نوشته شده و البته در بسیاری از نقاط، ماجرا به صورت دیالوگ پیش می‌رود.

کتاب پر، نماد سبکی، لطافت، پاکی و ناپایداری است. داستان با تمی مهیج پیش رفته و تمام صحنه‌هایش پر از احساس، اشک و آه و بیان عواطف راوی و معشوقش و بیان صحنه‌های صمیمی بین آن دو است.

دالتون کارشناس حدوداً 40 ساله بیمه و صاحب زندگی آرام، ساده و شادی در کنار همسر و فرزند خود است تا زمانی که پرونده مرگ همسر مادام کوترل به او محول می‌شود. عشق معمولاً ناگهان و در جایی که اصلاً انتظار ندارید به سراغ شما می‌آید و دالتون هم گرفتار یکی از آن لحظات می‌شود.

«پر» داستان عشق نامتعارف راجر دالتون به ماویس کوترل است. شارلوت مری ماتیسن (Charlotte Mary Matheson)، بارها دالتون را در موقعیت‌های تصمیم‌گیری قرار می‌دهد و گویی می‌خواهد به دالتون یادآور ‌شود این راهی است که خودش انتخاب کرده و اکنون باید تصمیم بگیرد آیا حاضر است باز هم برای عشق هزینه‌ای بپردازد؟

کتاب «پر» مجادله‌های درون دالتون را با دقت بسیار شرح می‌دهد و ما را در یأس‌ها، عاشقانه‌ها و رنج‌های او شریک می‌کند. در میانه کتاب از خود می‌پرسیم معنای زندگی ما چیست؟ آیا چیزی جز عشق است؟ زمانی که دالتون به پاسخ این سؤال مطمئن می‌شود داستان به اوج خود می‌رسد و صحنه‌های عاشقانه بی‌نظیری خلق می‌شود که احساسات هر انسانی که عشق را تجربه کرده بر می‌انگیزد.

 

در بخشی از کتاب پر می‌خوانیم:

یک حس عجیب و ناراحت‌ کننده‌اى مرا آزار مى‌داد، مگر من از او چه مى‌خواستم؟ باز هم رنج و بدبختى، باز هم عذاب و دربدرى، او مى‌خواست به خارج برود، به سوى یک زندگى پاک، ساده و بى‌غل و غش. او مى‌خواست با ریاضت جسمى گناه خود را بشوید، روح او به قدر کافى رنج و مشقت کشیده بود. همان‌طور که پاهایش را رو به بخارى‌ دراز کرده بود او را ورانداز کردم و دیدم الحق هیکل او نقص ندارد، خودش هم مى دانست و از این موضوع خوشوقت بود، مى‌دانست که یک سرزمین جدید، کار و فعالیت، زندگى پاک و ساده در انتظارش است. با وجود این، دیشب وقتى‌ که ماویس را دید آن تاج گل سرخ را که یادبود عشق و دلدادگى بود به پاهایش نثار کرد.

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد