جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

مست ِ آن جام

 

 

 

مست ِ آن جام

سایه‌ای لرزان

مست ِ آن جامی که نوشیده است

یاد آن لب‌ها که در رویاهای مستی بخش بوسیده است

در کنار رود

می‌سپارد گام

می‌رود آرام

 

ـ حمید مصدق ـ

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد