جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

دوباره با من باش!

 

 

 

 

دوباره با من باش!

 

دوباره با من باش!

پناه ِ خاطره‌ام

ـ ای دو چشم روشن باش!

هنوز در شب من آن دو چشم روشن هست

اگر چه فاصله‌ی ما...

ـ چگونه بتوان گفت؟

ـ هنوز با من هست

 

ـ حمید مصدق ـ

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد