جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

اگر... - مهدی سهیلی

 

 

 

« اگر...»

 

اگر یکه باشی به نام آوری –

وگر مهر باشی به روشنگری –

اگر روزگاری تو را بر نهند

نگین حکومت بر انگشتری

به رفعت اگر تا ثریا روی

شوی برتر از زهره و مشتری –

گر افتد به پای تو خورشید بخت

رسی تا فلک از بلند اختری –

گرت آرزوها بر آید به کام

دهندت بر اهل جهان سروری –

دو صد حشمت آنچنانی تو را –

نیرزد به یک لحظه «بی مادری!»

 

« مهدی سهیلی »

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد