جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

بگذار و بگذر

 

 

بگذار و بگذر

 

بگذار تا در ماتم ویرانه‌ی خویش

چون جغد بنشینم، مرا بگذار و بگذر

 

ـ شهر آشوب ـ

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد