جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

مرا بگذار و بگذر



 

بگذار تا در ماتم ویرانی خویش

چون جغد بنشینم، مرا بگذار و بگذر 


- شهر آشوب -

 

#شعر #شهر_آشوب



بگذار و بگذر

 

 

بگذار و بگذر

 

بگذار تا در ماتم ویرانه‌ی خویش

چون جغد بنشینم، مرا بگذار و بگذر

 

ـ شهر آشوب ـ