جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

وقتی تو آوازم می کنی

 

 

 

 

 

 

وقتی تو می خوانی مرا

وقتی تو آوازم می کنی

صدایت

لایه ای از دانه روز برمی دارد

و پرندگان زمستانی

هم آوایت می شوند.

 

گوش دریا

پر است از زنگ و زنجیر و زنجره

از موج و اوج و حضیض

و من

پرم از تو

وقتی تو آوازم می کنی.

 

 

#شعر #پابلو_نرودا

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد