جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

تدفین

 

 

 

 

 پابلو نرودا در یک نگاه | هدهد


 

شاعر فقیر، شاعر بیچاره

که زندگی و مرگ هر دو به خاکش فکند.

 

به دار آویخته

در تجملی بی اعتنا

مجازاتی باشکوه و تدفینی همچون کشیدن کامل دندان ها.

 

و کنون گمنام

چون یکی ریگ به پشت اسب های متکبر کشیده می شود

به خواب می رود

بی سکوتی

یا آرامش‍ی.

 

در مراسم تدفین اش

خوک و بوقلمون و سخنران های دیگر

میهمانی عزاداری خویش را جشن می گیرند

همان ها که اینک

شاعر را

از آن رو که قادر به گفتن نیست

تسخر می زنند

و دیگر

او با اشعارش اعتراض نمی کند.

 

 

 

 

 

#شعر #پابلو_نرودا

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد