ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بر نگه سرد من به گرمی خورشید
مینگرد هر زمان دو چشم سیاهت
تشنهی این چشمهام، چه سود خدا را
شبنم جان مرا، نه تاب نگاهت
جز گل خشکیدهای و برق نگاهی
از تو در این گوشه یادگار ندارم
زان شب غمگین، که از کنار تو رفتم،
یک نفس از دست غم قرار ندارم.
ای گل زیبا، بهای هستی من بود
گر گل خشکیدهای ز کوی تو بردم
گوشهی تنها، چه اشکها که فشاندم
وان گل خشکیده را به سینه فشردم.
آن گل خشکیده، شرح حال دلم بود
از دل پر درد خویش با تو چه گویم؟
جز به تو از سوز ِ عشق با که بنالم
جز ز تو درمان درد از که بجویم؟
من دگر آن نیستم به خویش مخوانم
من گل خشکیدهام، به هیچ نیرزم
عشق فریبم دهد که مهر ببندم
مرگ نهیبم زند که عشق نورزم!
پای امید دلم اگر چه شکسته ست
دست تمنای جان همیشه دراز است
تا نفسی میکشم ز سینهی پر درد
چشم خدا بین من به روی تو باز است.
- فریدون مشیری -
#شعر #فریدون_مشیری
میطلبه این تم با وزن نو
به شدت میطلبه
اوزان کلاسیک به نظر با مدل معاشقه ی امروزی ترکیب نامأنوسی به دست میدن
جست و خیز این وزن زیاده برای بیان لطیفههای بین دو قلب
حس شخصی خودم رو گفتم.
به نظر می آید که خیلی تخصصی نوشته شده. من سواد ندارم در این حد.