جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

شکایت




گرچه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر

ور همه جون کنی دلم، هم نکنم شکایتی


- عراقی همدانی -

#شعر #عراقی_همدانی




نظرات 1 + ارسال نظر
سید حمید بروهان یکشنبه 13 آبان 1403 ساعت 14:41 http://salhayebibahar.ir

هیچ اگر ترحمی نمی‌کنی به حال زارم

نمی‌کنی به جز دمی که بگذرد ز چاره کارم

بدانم این که بر سرم گذر کنی ز رحمت اما

همان دمی که بگذری و بگذرد ز چاره کارم

مشاعره: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن ... منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد