جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

عنایت





ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی

بر درِ تو نشسته‌ام، منتظر عنایتی


- عراقی همدانی -

#شعر #عراقی_همدانی


نظرات 1 + ارسال نظر
سید حمید بروهان یکشنبه 13 آبان 1403 ساعت 14:35 http://salhayebibahar.ir

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

مشاعره: ما ز یاران چشم یاری داشتیم ... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد