جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

سایه




دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه

ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت


- عراقی همدانی -

#شعر #عراقی_همدانی




نظرات 1 + ارسال نظر
سید حمید بروهان یکشنبه 13 آبان 1403 ساعت 14:33 http://salhayebibahar.ir

گذر از دست رقیبان نتوان کرد ز کویت

مگر آن لحظه که در سایه و زنهار تو باشم

مشاعره: مزن بر سر ناتوان دست زور ... که روزی در افتی به پایش چو مور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد