جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

شام هجران





صائب آن روزی که می‌خندیدم از وصلش چو صبح

کی خبـر از روزگــار شـــام هـجـــران داشـــــــتم


ـ صائب ـ


#شعر #صائب_تبریزی




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد