جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

دوستت دارم

 

 

 

 

« دوستت دارم »

 

همیشه می پنداشتم

که عشقی همانند عشق ما را

تنها در رویاها می توان یافت

در گذشته

نمی خواستم هیچ کس کاملا ً مرا بشناسد

حالا

می بینم به تو چیزهایی را از خود می گویم

که مدت ها بدان ها فکر نکرده ام

چرا که می خواهم

همه چیز را درباره ی من بدانی

...

در گذشته

شیوه ی رفتار با مردم برایم بی ارزش بود

حالا

می بینیم که نسبت به همه

احساس تازه ای یافته ام

چرا که تو

لطیف ترین احساسات مرا بر انگیخته ای

 

در گذشته

عشق برایم واژه ای ناشناخته بود

حالا

می بینم که در اعماق وجودم

هر بافت، هر عصب، هر هیجان

و هر احساس من

در التهاب است

در شور شگفت انگیز عشق

 

همیشه می پنداشتم

که عشقی همانند عشق ما را

تنها در رویاها می توان یافت

حالا دریافته ام

که عشق ما

حتی از آنچه در رویاها می یابیم نیز

زیباتر است

و آن عشق

تنها از آن توست

 

«سوزان پولیس شوتز »

 

 

 

* * * * * * * * * *

 

 

I Love You

 

I always thought that

Our kind of relationship

Only existed in dreams

In the past

I did not want to let anyone really know me

Now

I find that I am telling you things about me

That I long ago forgot

Because I want you to understand

Everything about me

...

In the past

I did not care how I treated people

Now

I find that I have a new sensitivity

Towards everyone

Because my softest emotions have been

A wakened by you

 

In the past

Love was a word that I was not sure of

Now

I find that inside of me

Every fiber , every nerve , every emotion , every

Feeling

Is exploding

In an overwhelming emotion of love

 

I always thought that

Our kind of relationship

Only existed in dreams

Now

I have found out that

Our kind of relationship

Is even better

Than my dreams

And the love that

I have discovered

Is all for you

 

 

 

هر روز در فکر تو هستم

 

 

 

https://media.mehrnews.com/d/2016/10/09/3/2236476.jpg?ts=1486462047399

 

 

هر روز در فکر تو هستم

 

گرچه آن قدر که می خواهم

به تو نامه نمی نویسم

یا تلفن نمی کنم

هر روز

در فکر تو هستم

گاه در فکر ِ خاطره ای که با تو داشته ام

و گاه در رویاهایم

برای تو

آنچه برایم رخ داده است را تعریف می کنم

مهم نیست

به چه فکر می کنم

هر روز برایت نامه می نویسم یا به تو تلفن می کنم

و دلم برایت تنگ می شود.

 

« سوزان پولیس شوتز »

 

  I Think About You Every Day

Though I don’t write

Or call you

As often as I would like to

I spend time every day

Thinking about you

 

Sometimes it is

A memory of something we shared

Other times it is

An incident in my life

That I imagine myself

Telling you about

 

No matter what it is

In my mind

I write and call you every day

And I miss you