گرچه عمری است غریبانه فراموش توام
باز مشتاق تو گرمی آغوش توام
باورم نیست که بیگانه شدی با من و من
همچو یک خاطرهی کهنه فراموش توام
- محمد نوعی -
#شعر #محمد_نوعی
گفتی: شتاب رفتن من از برای تست
آهستهتر برو که دلم زیر پای تست
با قهر میگریزی و گویا که غافلی
سرگشته سایهای همه جا در قفای تست
- هما گرامی -
#شعر #هما_گرامی
بس که از حیرت فروماندم بهکار خویشتن
کار خود کردم رها با کردگار خویشتن
همچو گیسو، خانه بردوشی سزاوار من است
کز پریشانی گره بستم به کار خویشتن
- بهادر یگانه -
#شعر #بهادر_یگانه
تو آن شمعی که خاموشی ندارد
غم عشقت فراموشی ندارد
کسی کآوارهی عشق تو گردد
غمی از خانه بر دوشی ندارد
- محمد گلبن -
#شعر #محمد_گلبن
باز امشب جلوه بخش بزم مستانم چو شمع
در میان سوز و ساز خویش خندانم چو شمع
رقص مرگ است این که میپیچم به خود از تاب درد
کس چه میداند که میسوزد تن و جانم چو شمع
- علی اطهری -
#شعر #علی_اطهری
خون شد ز دوری رخ یاران خدا دلم
شیدا دلم اسیر، دلم مبتلا دلم
بیچاره دل، فریفته دل، بیقرار دل
آه از دلم، فغان ز دلم ای خدا دلم
- همایون کرمانی -
#شعر #همایون_کرمانی
سوزندهتر از شرار آهم کردی
افتادهتر از غبار راهم کردی
دانی چه زمان دین و دلم دزدیدی؟
آن لحظه که دزدیده نگاهم کردی
- رضا شمسا -
#شعر #رضا_شمسا
ای خدا! چون صبح روشن از کجا تابیده است
آن که من در خلوت شبهای هجران خواستم
- ابوالحسن ورزی -
#شعر #ابوالحسن_ورزی
ای عقل من! ای گمشده در وادی حیرت!
بستند ترا دیده، تو جویای که هستی؟
- بیژن ترقی -
#شعر #بیژن_ترقی
ناز پروردان که با یک بوسه مدهوشم کنند
دست هرگز کی دهد دستی در آغوشم کنند؟
تا برافروزم چراغ عشق در راه خیال
کاشکی همراز شبهای سیه پوشم کنند
- عبدالله الفت -
#شعر #عبدالله_الفت
شب فراق نخواهم دَواج دیبا را
که شب، دراز بُوَد خوابگاه تنها را
#شعر #سعدی
------------------------------------------
http://MyNote83.BlogSky.com
@Everything_83
هنوز آن چشم شهلا یادم آید
هنوز آن روی زیبا یادم آید
هنوز آن لعل خندان نگهسوز
هنوز آن چشم گویا یادم آید
- مظاهر مصفا -
#شعر #مظاهر_مصفا
زندگی را در امیدی مرگبار آویخته
آخرین برگی که از شاخ چنار آویخته
غنچهها خم کرده سر، افسرده تن، بر شاخهها
تا چه کس این نازنینان را به دار آویخته
- سیمین بهبهانی -
#شعر #سیمین_بهبهانی
به جای گریه به کار زمانه میخندم
ز سوز آتش دل چون زبانه میخندم
- پارسای تویسرکانی -
#شعر #پارسای_تویسرکانی
ماندهام تنها درین شبهای سرد زندگی
یک شب آخر ای حرارت بخش جان تنها بیا
- پژمان بختیاری -
#شعر #پژمان_بختیاری
ای پری سیما بیا ای خوشتر از رویا بیا
ای عبـادتگاه عشـق و آرزوی مـا بیا
وقت رفتن وعدهی باز آمدن دادی مرا
یا مکن با وعدهای امیدوارم یا بیا
- پژمان بختیاری -
#شعر #پژمان_بختیاری
گوشم، هر بار، زنگ میزند؛ از شوق،
نام تو را میبرم!
شگفتا!
گهگاه،
بینم نامم ز خاطر تو گذشته ست!
ای که به یاد منی، به یاد تو هستم.
بر در و دیوار ِ تار و پود وجودم
نام ِ تو را دست ِ گرم ِ عشق، نوشته ست!
وین دل ِ سرگشته، این کبوتر عاشق
گرد ِ تو تنها نه، گرد ِ نام تو گشته ست!
نام تو را میبرم، همیشه، به هر حال
نام تو در من طنین ِ بال فرشته ست.
نام تو، در من، نسیم ِ باغ بهشت است.
- فریدون مشیری -
#شعر #فریدون_مشیری
دیگر به روی بال زر افشان ِ نغمهها
آن آبشار نور و نوازش
رنگین کمان آهنگ
پروازهای رنگ
ما را به آن بهشت خدایی نمیبرد
*
آن پنجرهی طلایی سحر آفرین، دریغ
در این شب بلند
ما را به خوابهای طلایی نمیبرد.
بیداری است اینک و، افسوس
خاموشی است و بهت
وین کولهبار حیرت و اندوه
بر روی شانههامان آوار،
همچو کوه.
*
در جلگهی غروب
در باغ بیحصار افق، خورشید،
آینهای غبار گرفته ست.
آینه نیست، نه
این طشت ِ سرخ ِ سرخ
در دیدگان ما
سوزندهتر ز آهن ِ تفته ست!
لختی دگر، هیاهوی زاغان
گوید که نور و گرمی
گوید که روشنایی
رفته ست!
*
ما ماندهایم و این شب ظلمانی بلند
ماییم و این سکوت
این بغض سهمناک،
و آن پنجهی طلایی چالاک
در ژرفای خاک!
- فریدون مشیری -
#شعر #فریدون_مشیری