جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

خطِ خون – سیدنی شلدون

 


 

خطِ خون – سیدنی شلدون

 

 

 

نام کتاب: خطِ خون

نام اصلی کتاب: Bloodline

نویسنده: سیدنی شلدون (Sidney Sheldon)

مترجم: پری‌ناز مرعشی

ناشر: انتشارات میلاد

نوبت چاپ: چاپ اول – 1374

تعداد صفحات: 420 صفحه

+ لینک دانلود کتاب – ترجمه فارسی

+ لینک دانلود کتاب – ترجمه فارسی

+ لینک دانلود کتاب – ترجمه فارسی

+ لینک دانلود کتاب – ترجمه فارسی

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت // سایت

 

 

 

 

 

اطلاعات کتاب (منبع)

سیدنی شلدون در رمان خط خون، حماسه ای نفس گیر از حرص و خیانت، کارشکنی و خطر برای خوانندگان خود آفرید. سیدنی شلدون این رمان را در سال 1977 به نگارش در آورد.نام اصلی این کتاب،  Bloodline (به فارسی: خط خون) می باشد.

برگرفته از مقاله «نگاهی نو به سیدنی شلدون» نوشته «مرتضی قربانی خراجی».

 

 

 

خلاصه کتاب (منبع)

راف و پسران، دومین شرکت بزرگ داروسازی جهان با ثروتی بالغ بر چندین بیلیون دلار است البته با سهام دارانی که همه تشنه قدرت و ثروت هستند. سام راف مدیر شرکت به همراه دستیارش رایس ویلیامز کنترل شرکت را بر عهده دارد. در جریان یک تصادف دلخراش و مرموز سام راف کشته می شود و کنترل شرکت به عهده تنها دخترش الیزابت واگذار می شود. زنی باهوش، سرسخت و جذاب که درصدد است به جای فروختن شرکت آن را از این شرایط بحرانی نجات دهد و پابرجا نگهدارد. اما در این راه او مجبور خواهد بود با تمام کسانی که قدرت او را می خواهند دست و پنجه نرم کند و خطرناک تر از همه آنها قاتلی خواهد بود که زندگی او را می خواهد...

 

 

 

توضیح (منبع)

این کتاب به صورت موازی داستان چند نفر را که همگی عضو یک خانواده بزرگ هستند دنبال می کند، سام راف رئیس هیئت مدیره شرکت داروسازی راف در طی حادثه ای کشته می‌شود و دخترش الیزابت جای او را در هیئت مدیره می گیرد، در حالیکه همه اعضای هیئت مدیره قصد دارند الیزابت را وادار به عمومی کردن سهام شرکت کنند، الیزابت متوجه می‌شود که کسی از همان اعضا سعی در کارشکنی و ایجاد خسارت و ضرر و زیان برای شرکت را دارد و حتی مرگ پدرش هم صرفاً یک حادثه نبوده است، تلاش برای یافتن خائن آغاز می شود...

 

 

 

 

بخشی از متن کتاب (منبع)

او در تاریکی نشسته بود... تنها، پشت میز حاجب کفیر، و از پنجره غبارآلود که هیچ‌وقت از آن استفاده نمی‌شد به مغازه‌های قدیمی استانبول نگاه می‌کرد. او تعداد زیدی از پایتخت‌های دنیا را مانند خانه خودش می‌شناخت اما استانبول شهر مورد علاقه‌اش بود.