جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

دل و جیگر

« دل و جیگر »

 

دل می گه : سلام جیگر .

جیگر می گه : ببخشید با من بودید ؟!

دل می گه : خب آره دیگه جیگر جون .

جیگر خودش رو جمع و جور می کنه و می گه : بفرمایید .

دل می گه : من دلم و جیگر می خوام .

جیگر قیافه حق به جانبی به خودش می گیره و می گه : فکر کنم اشتباه گرفتید جناب !

دل می گه : ای خطا خورده ، واسه ما کلاس نیا .

جیگر واه واهی می کنه و می گه : کلاسم کجا بود ؟!

دل می گه : آی لاو یو ، به جون صاحابم همه چی دارم ، هم خونه ، هم ماشین فقط جیگرشو ندارم .

جیگر پوزخندی می زنه و می گه : تو می گی بدون من دنیا برات زندونی تنگه ، من می گم بگو عزیزم تو دروغاتم قشنگه ... خیلی پته پیسی !

دل می گه : به جون جیگر دروغ نمی گم . ببین حاضرم شاهرگم رو واسه تو بزنم ، سینه مو هم چاک تو می کنم ... آه !

جیگر می گه : اَه اَه ، ببند اون تکمه هاتو خرس پشمالو .

دل می گه : دردت بخوره به جونم الهی .

جیگر می گه : ما جیگرا اصولا ً درد نداریم ، کرم داریم . درد مال شما دلاست ، درددل !

دل می گه : بالاخره بعله یا نه ؟!

جیگر می گه : اگه مینو باشه ، شاید .

دل می گه : اینجا سرده ، بیا پس بریم یه جای باحال تر اونجا با هم چت کنیم .

جیگر هم موافقت می کنه و هر دوتا با هم می رن یه جای بهتر ، کنار آتیش و با هم شروع می کنن به چت کردن . از قضا همون طرفا یه قلوه حسود هم داشته رد می شده .

قلوهه میاد جلو و همین جور که داشته رد می شده ،

 رو به دل می کنه و می گه : جیگر تو برم !

دل غیرتی می شه و با قلوه دست به یخه می شن . تو همین گیر و دار قلوه از پشت می خوره به جیگر و جیگر پرت می شه توی آتیش . دل با دیدن این صحنه دستی به سرش می کوبه و با حالت شیون و زاری جلوی آتیش می شینه و با آه سوزناکی فریاد می کشه : « جیگر مو سوزوندی ... جیگر مو سوزوندی .... »

 

« ویروس »


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد