ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
او همهی باغ بود
روی یک رشته خیال نشسته است
ننشسته است در جریان است
در جریان نیست نظاره گر جریانی ست
بی خیال به خدش تکیه داده است
تکیه نداده است آویزان است
ساکت است مثل درختها اما رشد نمیکند
تحلیل میرود
مثل این که با کسی حرف میزند
نه!
انگار دارد به کسی گوش میدهد
در ازدحام باغ و برگ
مثل برگی رها مثل شاخهای بریده
بریده است از چیزی، تکیده است در چیزی
او درخت بی برگ است نه! او برگ بی درخت است
نه! اصلا ً درخت است علت درختان است
او باد است او باد نیست خالی شده است که پر است
*
در باغ است در باغ نیست، خودش باغ است
اما باغ نیست دنیایی ست
هست نیست
متهم است
مهتم به قتل خویش
فرار میکند از خویش / نه!
فرار نمیکند در جست و جوی خویش است
مرده
نفس میکشد
مرده است که می تواند نفس بکشد
بوی آشنایی میدهد
او رد ّ آشنایی ست
او ردّی آشناست
او ردّ آشناست
او تا اوست
او
اوست
او ...
*
او همهی باغ بود دیروز اینجا بود
این جا چقدر خلوت است
این جا چقدر سرد است
#شعر #سفر_سرخ #جبار_قدمی
سلام خوبی ببخشید دیر به دیر میام
سلام.

خوبی؟
اااااووووه، می بینم که خیلی وقته نبودی