ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آشنایان غریب 1
ای تمام مهربانیها بخند
آسمان آسمانیها بخند
چشمهساران پر از جوش و خروش!
یک همین امشب صدایم را بنوش
جویبار باغ از سیلابهاست
باغها در انحصار قابهاست
باغبان از بت شکن چیزی بگو
شاخهی هرزم به من چیزی بگو
ما که بیمار تب و تابیم آی ...!
گرچه بیداریم در خوابیم آی ...!
وحشت و غربت غم و بیداد شد
کوله بار من نصیب باد شد
جلوهگاه صبحگاه کبریا
ای رکابت شاهراه کبریا
خنده کن ای وسعت اردیبهشت
آیت حقّی، نشانی از بهشت
غربتت از زخمهای تازه نیست
کیستی تو، غم در این اندازه نیست
شرم میگیرد تمامم را به اشک
آتشی در شعر میافتد ز رشک
نیست در اندازهی من نام تو
این که چرخ عشق گشته رام تو
در شکوه عشق خندانی به رزم
از غروب و درد نالانی به بزم
عشق هم در غبطهی آن قامت است
وحشت از نام تو هم در وحشت است
علت باران شکوه سبز توست
ابتدای عاشقی از مرز توست
آنک آنک عاشقانه میشوم
در تمام خود زبانه میشوم
اینک اینک شعلههای آتشم
مثل پروانه سرای آتشم
باز آیی و سر و دامان دشت
باز قرآن و سر نی زارها
آه تو باران عطش افزایش عشق
آه! می سوزد تو را نی زارها
*
ای تمام مهربانیها بخند
آسمان آسمانیها بخند
با تمام تشنگی گل میکنیم
ما زمستان را تحمل میکنیم
#شعر #سفر_سرخ #جبار_قدمی